جمعه: 25/اسف/1402 (الجمعة: 5/رمضان/1445)

7همه خدا را مى‌پرستند

از دیگر ویژگى‌هاى ممتاز آن جامعة جهانى این است كه، همگان موحّد و خدا را به یگانگى پرستش مى‌نمایند و شریكى براى او قرار نمى‌دهند، او را بى‌شریك، بى‌نظیر، واحد، یگانه و یكتا مى‌شناسند.

وحده لا شریك له صفتش
شرك را سوى وحدتش ره نه
هست در وصف كبریا و
 جلال
تعالى الله یكى بى‌مثل و
 مانند
منزه ذات او از چند و
 از چون
برى
از ضدّ و ندّ وخویش و از كس
 

 

و هو الفرد اصل معرفتش
عقل از كُنه ذاتش آگه نه
شرك نالایق و شریك محال
كه خوانندش خداوندان خداوند
تعالى شأنه عما یقولون
صفاتش قل هو الله احد بس

 

 

این امتیازی بزرگ و از ویژگى‌هاى جامعه اسلامى است كه در آن عصر عزیز، همه افراد به آن ممتاز و سرفراز مى‌باشند، همه حقّ را مى‌پرستند و در پرستش حقّ كسى و چیزى را شریك او قرار نمی‌دهند و توحید، خالص و منزّه و پاك از هر شائبه شرك حاكم مى‌شود.

 

یكى از جامعه‌شناسان معروف در كتاب خود تمدن اسلام و عرب مى‌گوید:

«عقیده به توحید، تاج افتخارى است كه در میان ادیان، بر سر دین اسلام قرار دارد».[1]

هرچند برحسب قرآن مجید، همه انبیا دعوت به توحید داشتند و موحّد بوده‌اند؛ امّا این جامعه‌شناس نظر به معتقدات جوامع فعلى بشرى دارد كه از طریق توحید منحرف و گرایش به شرك دارند؛ كه اگر دین آنها براساس توحید بوده است، در حال حاضر به‌واسطه وقوع تحریفات، در این ادیان به شرك گراییده و موحد شمرده نمى‌شوند و این اسلام است كه دعوتش به توحید، خالص و پاك باقى‌ مانده و پیروانش بر این عقیده ثابت و استوارند و این فقط مسلمان‌ها هستند كه بانگ دل‌نواز و روح‌پرور و معراج‌آفرین توحیدشان در هنگام اذان به گوش جهانیان مى‌رسد و این قرآن، كتاب آسمانى مسلمان‌هاست كه اعلام مى‌كند كه همه انبیا به توحید دعوت كرده‌اند:

(وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت)؛[2]

«و به تحقیق در میان هر امتى پیامبرى را مبعوث كردیم (تا به خلق ابلاغ كند) كه خداى یكتا را عبادت كنید و از (اطاعت) طاغوت، دورى كنید».

 

و مى‌فرماید:

(شَرَعَ  لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِى أَوْحَیْنا إِلَیْكَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَمُوسى وَعِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ)[3]

«خدا شرع و آیینى كه براى شما مسلمانان قرار داد، حقایق و احكامى است كه نوح را هم به آن سفارش كرد و بر تو نیز همان را وحى كردیم و به ابراهیم و موسى و عیسى هم آن را سفارش كردیم كه دین خدا را برپا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین نكنید. مشركان را كه به خداى یگانه دعوت مى‌كنى، بسیارى درنظرشان بزرگ مى‌آید».

كلمه توحید، كلمه‌اى است كه هیچ كس، بشر را به كلمه‌اى پربارتر و سازنده‌تر از آن نخوانده است؛ كلمه اخلاص، كلمه توحید، كلمه آزادى، كلمه برابرى و مساوات، كلمه انسان، كلمه زمین و آسمان و كوه‌ها و دریاها و ستاره‌ها و كهكشان‌ها و عرش و كرسى و همه موجودات و همه كلمات است.

كلمه‌اى بود كه از آغاز پیامبر(ص)  مردم را به آن دعوت فرمود؛ «قُولُوا لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ تُفْلِحُوا»[4] و تا پایان هرچه فرمود، تفسیر، تبیین و شرح این

 

كلمه بود؛ كلمه همه آنهایى است كه به اسلام گرویدند و خواهند گروید، كلمه اعلام عقیده به توحید و ایمان به خداى یگانه است.

قرآن مجید در خطاب به اهل‌كتاب مى‌فرماید:

(قُلْ یَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ)[5]

«بگو: ای اهل‌کتاب، بیایید به‌سوى كلمه‌اى كه میان ما و شما مساوى و برابر است؛ یعنى ما و شما و همه را در یك خط و یكسان و مساوى قرار مى‌دهد و آن این است كه: پرستش نكنیم مگر خدا را و چیزى را براى او شریك نگیریم و بعضی از ما، بعضی دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرید».

در اینجا چون مى‌خواهیم ویژگى‌هاى جامعه اسلامى را بشناسیم، باید متوجّه باشیم كه توحید در عبادت و شریك براى خدا قرار ندادن، به این است كه خدا را به عبادتى كه شرع دستور داده، یا عبادیت و مناسبت آنها را با عبادت، امضا فرموده است، عبادت كنیم و از انجام این عبادات براى غیرخدا و همچنین اعمالى كه مشركان به عنوان پرستش و عبادت مشركانه انجام مى‌دادند، اجتناب نماییم؛ چنان‌كه باید از برنامه‌هاى عبادى صوفیه و مدعیان دروغین عرفان كه از طریق

 

اهل‌بیت(علیهم السلام)   و كتب حدیث نرسیده، به عنوان انجام برنامه و وظیفه و پیروى از سران این طوایف خوددارى شود، كه این همه مرتبه‌اى از شرك است. و خلاصه اقتضاى توحید این است كه، در تعالیم قرآن و احكام اسلام ذوب شویم و به هیچ‌جا و هیچ‌كس و نقطه‌اى غیر از خدا و پیغمبر و ائمه هدى(علیهم السلام)   توجّه نكنیم، و در كار دین و برنامه‌هاى زندگى فقط به آنها اعتماد نماییم؛ درضمن نباید تعظیم و احترام از شعائر و مشاهد و بیوت و مقامات انبیا و اولیا را ـ كه قرآن و سنّت بر جواز و بلكه استحباب بسیار مؤكّد، حتى وجوب آن دلالت دارند ـ با احترام و تعظیم از چیزها و اشخاصى كه به خدا استناد ندارند و كتاب و سنّت آن را تأیید نمى‌نمایند، اشتباه كرد؛ خانه‌هاى انبیا و اولیا و اماكن مقدّسه، از خانه‌هایى است كه باید مورد احترام باشند و در آنجاها خدا یاد شود و تسبیح خدا گفته شود، چنان‌كه آیه كریمه بر آن صراحت دارد:

(فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَالآصالِ)؛[6]

«در خانه‌هایى که خداوند اجازه داده آنجا رفعت یابد و نام خداوند یاد شود و صبح و شام، تسبیح و تنزیه ذات پاك او كنند».

 

در روایات، از طریق اهل‌سنّت است كه ابوبكر از پیغمبر(ص)  سؤال كرد: آیا بیت فاطمه و على(علیهماالسلام) از این بیوت است؟ فرمود: از فاضل‌ترین آنهاست.[7]

نكته دیگرى كه در اینجا به آن اشاره مى‌كنیم تا اهل انتظار فرج امام عصر(عج) به آن هم توجّه داشته باشند، این است كه توحید در عبادت مفهوم ابتدایى و شاید مطابقش پرستش نكردن غیرخدا و اخلاص در عبادت حقّ‌تعالى است؛ امّا به نظر وسیع‌تر، توحید در عبادت و خلوص آن از هر شائبه، فرمان‌برى از خداوند متعال است به‌گونه‌اى كه غیر از خدا و كسانى كه اطاعت آنها در طول اطاعت خدا و به امر خداست، از احدى و مقامى به عنوان اینكه خود به خود یا طبق نظامات مختلف مستحق اطاعت است، اطاعت ننماید؛ زیرا این استحقاق بالذات و بنفسه براى خدا ثابت است و براى غیرخدا مثل انبیا و ائمه هدى(علیهم السلام)   و كسانى كه از جانب آنها بالخصوص یا به‌طور عام ولایت دارند، نیز از این جهت ثابت است. اطاعت از آنها موضوع اطاعت از خداوند متعال است؛ درنتیجه اطاعت از طاغوتیان و سلاطین و هر حاكمى كه مأذون من جانب‌الله یا مأذون از جانب مأذون من قبل‌الله نباشد؛ خواه حكومت‌هاى استبدادى و فردى یا به‌اصطلاح قانونى و نظام اكثریت یا حزبى باشد، هیچ‌یك با توحید در اطاعت

 

سازگار نیست. و اگر نگوییم: همان شرك جلى در عبادت، به مفهوم واضح و مصداق روشن آن است، نوعى شرك خفى است كه با خلوص موحّدین در توحید منافات دارد و شاید این معنا از این آیه هم استفاده شود:

(وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت)؛[8]

«و به تحقیق، ما در میان هر امّتى رسولى را مبعوث كردیم (تا به خلق ابلاغ كند) خدا را عبادت كنید و از طاغوت دورى كنید».

زیرا ممكن است گفته شود كه چنین استفاده مى‌شود كه اجتناب از طاغوت به هرصورت و به هرشكل كه اهم آن عبادت و اطاعت او است، مضادّ عبادت خداست؛ و مثل این آیه نیز ممكن است كه به همین معنا دلالت داشته باشد:

(وَما أُمِرُوا إِلّا لِیَعْبُدُوا اللّٰهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)؛[9]

«امر نشدند مگر اینكه خدا را عبادت كنند درحالى‌كه خالص‌كنندگان دین و اطاعت براى خدا باشند».

و از این میان، معناى تفسیرى كه از آیه شریفه ذیل شده است:

 

(فَمَن كانَ یَرْجُوا لِقآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)؛[10]

«پس هركس به لقاى خداوند امیدوار است، باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدى را شریك قرار ندهد».

ظاهر مى‌شود، كه فرموده‌اند: (وَلا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ) یعنى «لا یُشْرِكْ مَعَ عَلِیّ(علیه السلام)   أَحَداً فی الْخِلافَةِ»[11] نه این است كه مراد از ربّ در اینجا، امیرالمؤمنین على(علیه السلام)  باشد؛ چون اطلاق آن بر غیرخدا نیز جایز است؛ بلكه مراد از ربّ، همان ربّ حقیقى و خداوند متعال است؛ ولى چون غیر على(علیه السلام)  را با آن حضرت شریك در امر خلافت و واجب‌الطاعه دانستن، هیچ‌گاه در طول اطاعت از خدا و موضوع آن قرار نمى‌گیرد ـ و اطاعت از غیرخداست ـ پس با خلوص توحید به خصوص توحید در عبادت منافات دارد.

و مثل این روایت نیز، مسئله اطاعت از رژیم‌هاى مختلف غیرمشروع را ـ اگرچه نظام اكثریت باشد ـ آشكار مى‌سازد.

حبیب سجستانى از امام محمّد باقر(علیه السلام)  روایت كرده كه:

خداوند متعال فرموده است:

 

«لَاُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِیَّةٍ فی الْإسْلامِ دانَتْ بِوِلایَةِ كُلِّ إِمامٍ جآئرٍ لَیْسَ مِنَ اللّٰهِ و إنْ كانَتْ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمٰالِها بَرّةً تَقِیَّةً»؛[12]

«هرآینه عذاب مى‌كنم هر رعیت را كه در اسلام ملتزم و متدین شود، به ولایت هر پیشواى جائرى كه از سوى خدا نیست؛ اگرچه آن رعیت در كارهاى خود نیكوكار و پرهیزكار باشد».

خلاصه از آنچه بیان شد، معلوم مى‌شود كه در حكومت حقّه امام عصر(عج) و آن جامعه موعود، اهداف زیر تحقق خواهد یافت:

اوّلا: در سراسر جهان خدا پرستش مى‌شود و از شرك اثرى باقى نمى‌ماند.

ثانیاً: اطاعت مختص به خدا، و نظام الهى اسلامى و ولایت منصوصه حضرت ولى عصر(عج) مى‌گردد و این بساط‌هاى مشركانه رژیم‌هاى گوناگون كه همه از مصادیق آیه ذیل مى‌باشند، برچیده مى‌شود:

(إِنْ هِىَ إِلّا أَسْمآءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنتُمْ وَآبآؤُكُمْ ما أَنزَلَ اللّٰهُ بِها مِن سُلْطان)؛[13]

«آنها (لات، عزّى، منات) جز اسم‌هایى كه شما و پدرانتان بر بت‌ها نامیده‌اید، نیستند و خداوند هیچ دلیلى بر معبود بودن آنها نازل نفرموده است».

 

بنابراین از آیه فوق استفاده مى‌شود كه، دین و اطاعت، براى خدا خالص مى‌گردد و توحید در ولایت و حكومت و سلطنت و مالكیت، همه تحقق مى‌یابد و عالم، عالم ظهور اسماءالحُسنى؛ مانند «هو الولى» و «هو الحاكم» و «هو السلطان» و «هو المالك» مى‌گردد و ایمان همگانى به‌معناى «له الحكم» و «له الأمر» و «له السلطان» ظاهر مى‌شود؛ البته همه اینها معانى و امورى است كه مؤمن به آن ظهور، باید تلاش كند كه خودش را مناسب با آنها و با الهام از آنها بسازد و در حدّ ممكن، در جامعه‌اى كه در آن زندگى مى‌كند، آن را پیاده نماید.

 

 

[1] . گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص143.

[2]. نحل، 36.

[3]. شورى، 13.

[4] . ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ‌ابی‌‌طالب، ج1، ص51؛ بحرانی، مدینة ‌معاجز الأئمة الاثنی‌عشر، ج1، ص12؛ مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص202؛.«بگویید: خدایی جز خدای یگانه نیست، تا رستگار شوید».

[5]. آل عمران، 64.

[6]. نور، 36.

[7] . حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص532 - 534.

[8]. نحل، 36.

[9]. بینه، 5.

[10]. كهف، 110.

[11] . عیاشی، تفسیر، ج2، ص353؛ بحرانی، البرهان، ج3، ص691.

[12]. کلینی، الکافی، ج1، ص376؛ نعمانی، الغیبه، ص131؛ طوسی، الامالی، ص634.

[13]. نجم، 23.

موضوع: 
نويسنده: