باید دانست که روایات و احادیثی که دلالت بر ولادت و وجود حضرت ولیّ عصر(علیهالسلام) دارد بسیار است و ما در باب اوّل از فصل سوّم منتخبالاثر بیش از دویست روایت را در این موضوع نقل کردهایم و سیّد علاّمه میر محمدصادق خاتونآبادی در کتاب اربعین میفرماید: در کتب معتبر شیعه بیش از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدی(علیهالسلام) و غیبت او و آنکه امام دوازدهم و از نسل امام حسن عسکری(علیهالسلام) است و اکثر آن احادیث مقرون به اعجاز است.
گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام(علیهالسلام)، در کتب معتبر و اخبار، مشروحاً بیان شده است؛ ازجمله این اخبار روایتی است که در ینابیعالموده، فاضل قندوزی[1] که از علمای اهلسنّت است و شیخ
طوسی در کتاب الغیبه[2] و شیوخ دیگر روایت کردهاند و شیخ صدوق در کتاب کمالالدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسی بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر(علیهماالسلام) از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمدتقی(علیهالسلام) که از بانوان باعظمت و شخصیّت و فضیلت خاندان رسالت است، حدیث کرده است.[3]
حکیمه فرمود: امام حسن عسکری(علیهالسلام) فرستاد (فردی را) نزد من که عمّه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجّت را در این شب ظاهر فرماید و او حجّت خدا در زمین است.
من عرض کردم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایت شوم، به خدا سوگند در او اثری نیست.
فرمود: همین است که برای تو میگویم.
حکیمه گفت: پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پایافزارم را بیرون آورد، گفت: ای سیّده من و سیّده خاندان من، چگونه شب کردی؟
گفتم: بلکه تو سیّده من و سیّده خاندان منی.
گفت: ای عمّه این چه سخن است؟!
گفتم: ای دخترم، خدا امشب به تو پسری کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقاست؛ پس او خجلت کشید و حیا کرد، وقتی از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برخاستم برای نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم برای تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابید.
حکیمه فرمود: برای فحص از صبح بیرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شکّ افتادم، امام(علیهالسلام) فریاد زد، عمّه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده. گفت: نشستم و سوره «الم سجده» و «یس» خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد، من به بالینش شتافتم و گفتم:
«بِسْمِ اللهِ عَلَیْك»؛ آیا چیزی احساس میکنی؟
گفت: بله، ای عمّه.
گفتم: آسودهخاطر باش، همان است که به تو گفتم.
حکیمه گفت: پس مرا سستی و از خودبیخودی فرا گرفت و او نیز چنین شد، وقتی به حسّ آقایم بیدار شدم، جامه را از روی نرجس به
یکسو زدم و آقای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمین گذارده، او را دربرگرفتم، دیدم نظیف و پاکیزه است، حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) به من صیحه زد: ای عمّه پسرم را به نزد من بیاور.
او را نزد امام(علیهالسلام) بردم، امام(علیهالسلام) دستهایش را زیر دو ران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش کشید.
پس فرمود: سخن بگو ای پسرم.
فرمود:
سپس بر امیرالمؤمنین و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و
سکوت فرمود.
امام(علیهالسلام) فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام کرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام(علیهالسلام) گذاردم. فرمود: ای عمّه روز هفتم که شد نزد ما بیا. حکیمه فرمود: بامدادان رفتم که به امام(علیهالسلام) سلام عرض کنم، پرده را بالا زدم تا از آقای خود تفقّد کنم او را ندیدم گفتم: فدایت
شوم چه شد آقای من؟ فرمود: ای عمّه او را به آنکس سپردم که مادر موسی، او را به او سپرد.
حکیمه گفت: روز هفتم که شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام کردم و نشستم.
امام(علیهالسلام) فرمود: پسرم را به نزد من بیاور، پس من آقایم را درحالیکه در پارچهای بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار کرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیر و عسل به او میدهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت:أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللهُ و صلوات بر محمد و امیرالمؤمنین و امامان تا پدرش(علیهمالسلام) فرستاد و این آیه را تلاوت کرد:
موسی بن محمد بن قاسم، راوی حدیث گفت: این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت: حکیمه راست فرموده است.[5]
صدوق در حدیثی که در نهایت اعتبار و اعتماد است بهواسطه احمد بن حسن بن عبدالله بن مهران امّی عروضی ازدی از احمد بن حسین قمی روایت کرده که چون خلف صالح متولّد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) نامهای برای جدّم احمد بن اسحاق رسید به دستخطّ آن حضرت که توقیعات به همان خط وارد میشد، در آن مکتوب بود، برای ما مولودی ولادت یافت باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آن را بر کسی ظاهر نمیکنیم مگر نزدیکتر را بهواسطه نزدیکی او و ولیّ را به جهت ولایتش، دوست داشتیم اعلام آن را به تو تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را به آن
مسرور ساخت.[6]
و در روایت مسعودی است که احمد بن اسحاق به حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) عرض کرد: وقتی نامه بشارت شما به ولادت آقای ما رسید باقی نماند از مرد و زنی و نه پسری که به مرتبه فهم رسیده باشد مگر آنکه قائل به حقّ شد. حضرت فرمود: آیا نمیدانید که زمین از حجّةالله خالی نمیماند.[7]
و در حدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان که پس از ولادت
حضرت ولیّ عصر(علیهالسلام) و پیش از وفات امام حسن عسکری(علیهالسلام) (بین 255 تا 260ق.) وفات کرده، در کتاب الغیبه خود از حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) بهواسطه محمد بن علی بن حمزة بن حسین بن عبیدالله بن عبّاس بن امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود:
متولّد شد ولیّ خدا و حجّت خدا بر بندگان خدا و جانشین من بعد از من ختنه شده، در شب نیمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستین کسی که او را شست رضوان خازن بهشت بود که با جمعی از ملائکه مقرّبین او را به آب کوثر و سلسبیل غسل دادند.[8]
و در احادیث دیگر روایت است که وقتی امام عصر (علیهالسلام) متولّد شد، حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) دستور فرمود: دههزار رطل نان و دههزار رطل گوشت بین فقرای بنیهاشم تقسیم کنند و سیصد گوسفند عقیقه نمایند.[9]
و نیز روایت است که در روز سوّم ولادت، پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: «این است جانشین من و امام شما بعد از من و اوست همان قائمی که گردنها به انتظار او کشیده میشود
پس وقتی زمین پر از جور و ستم شد ظاهر میشود و پر میکند آن را از عدل و داد».[10]
نصر بن علی جهضمی که از ثقات رجال اهلسنّت است، در کتاب موالیدالائمّه نقل کرده که حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) هنگام ولادت فرزندش «محمد» فرمود:
«گمان کردند ستمکاران که مرا میکشند و این نسل را مقطوع میسازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را و او را «مؤمّل» نام گذارد».[11]
احمد بن اسحاق اشعری از حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود:
«سپاس مختصّ خدایی است که مرا از دنیا خارج
نساخت تا جانشین مرا بعد از من به من نمایاند که شبیهترین مردم به رسول خد(ص) از جهت خلق و خُلق میباشد. خدا او را در غیبتش حفظ میفرماید سپس ظاهر میشود پس پر میکند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور».
برای اطّلاع بیشتر از این، به کتابهای حدیث مانند الغیبه نعمانی و الغیبه طوسی، کمالالدین صدوق و بحارالانوار مجلسی و اثباتالهداة حرعاملی، و اربعین خاتون آبادی و منتخبالاثر حقیر مراجعه شود.
[1]. قندوزی، ینابیعالموده، ج3، ص301 – 302.
[2]. طوسی، الغیبه، ص237.
[3]. صدوق، کمالالدین، ص424- 426.
[4]. قصص، 5 – 6. «ما اراده کردهایم تا بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین استوار نماییم و به فرعون و هامان و لشکریانش آنچه را از سوی آنها (بنیاسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم».
[5]. منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341.
[6]. صدوق، کمالالدین، ص433- 434؛ منتخب الاثر نگارنده، ص243- 244.
[7]. منتخب الاثر، ص245 و 246.
[8]. منتخب الاثر، ص320؛ حر عاملی، اثباتالهداة، ج5، ص197؛ خاتون آبادی، اربعین، ص24، و كتابهای دیگر.
[9]. منتخب الاثر، ص341، 343.
[10]. صدوق، کمالالدین، ص431؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج3، ص323؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص5؛ منتخب الاثر نگارنده، ص342.
[11]. حر عاملی، اثباتالهداة، ج5، ص43؛ مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص314.
[12]. صدوق، كمالالدین، ص408- 409؛ خزاز قمی، كفایةالاثر، ص295؛ حر عاملی، اثباتالهداة، ج5، ص 97- 98؛ 196-197؛ منتخب الاثر.