عصمت اهلبیت(علیهمالسلام)
س. شیعیان ادّعا مىکنند که ائمه معصوماند اما بهاتفاق همه، کارهایى از ائمه سرزده که با عصمت ایشان منافى و متضاد است، بهعنوانمثال:
- حسن بن على با پدرش على در اینکه به جنگ کسانى برود که مىخواهند انتقام خون عثمان را بگیرند مخالف بود.
- حسین بن على در قضیه صلح با معاویه با برادرش حسن مخالف بود.
- بعضى از کتابهاى شیعه از على روایت کردهاند که گفت: از گفتن حق به من یا ارایه مشورت عادلانه ابا نورزید، زیرا من از خطا و اشتباه ایمن نیستم.
ج. مطیعترین افراد از امیرالمؤمنین شخص امامحسن(علیهالسلام) بود. نگرش آنها به مطالب و مسائل یکسان بود و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برای جنگ و جهاد با کسانی که خونخواه عثمان باشند خارج نگشت، آنها خود غیرمستقیم از کشندگان عثمان بودند.
عایشه، طلحه و زبیر برافروزنده آتش انقلاب مسلمانان علیه عثمان بودند و مردم را به قتل او تحریص میکردند و «اقْتُلُوا نَعْثَلًا فَقَدْ كَفَر»[1] میگفتند.
مخالفت امامحسن(علیهالسلام) در هیچیک از مصادر شیعی و مصادر معتبر سنّی نقل نشده است و همچنین مخالفت حضرت امامحسین(علیهالسلام) با حضرت امامحسن(علیهالسلام) هرگز واقع نشد.
اجرای امر با امامحسن(علیهالسلام) بود و حضرت امامحسین(علیهالسلام) نسبت به امامحسن(علیهالسلام) کمال ادب و احترام را رعایت مینمود.
شما با این گفتهها شیعه را زیر سؤال نمیبرید، بلكه حضرت رسول(ص) را که آنها را دو سید جوانان اهل بهشت معرفی میفرمود[2]، و میفرمود: «الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا»[3] زیر سؤال قرار میدهید؟ شما قرآن، آیه مباهله[4] و آیه تطهیر[5] را ردّ میکنید!
امّا اینکه از حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت کردهاید كه من از خطا و اشتباه ایمن نیستم و از شدّت بغض و دشمنی که با آن حضرت دارید میخواهید از کسی که به نصّ قرآن و نصوص صحیحه متواتر از حضرت رسول خدا(ص) ، دارای مقام عصمت است، نفی عصمت نمایید، همین کلام، همین سخنرانی و خطبهای که این جمله در آن است: «فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَلَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَكْفِیَ اللهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّی»[6] را از صدر تا ذیل بخوانید.
مسلمانها همه بخوانند و دنیا بخواند. این خطبه و این اظهار موضع از آن حضرت، دلیل بر عظمت مقام او در همه فضایل و کمالات است.
اگر هیچ موضعی از آن حضرت غیر از مواضعی که در این خطبه از خود نشان داده
است نبود، برای اینکه همه او را بعد از رسول اکرم(ص) ، اعظم خلایق معرفی نمایند، کافی است.
این خطبه برهان مبین است، اوج معرفت و تواضع مخلوق را در برابر خالق نشان میدهد. این خطبه نشان میدهد که انسان تا کجاها بالا میرود. همه باید این خطبه را بخوانند و در معانی آن تأمل کنند. علما، حکما و دانشوران ازمنه و اعصار بخوانند و در پایان تذکّر میدهم كه این اعتراف و اقرار به عجز و عدم ایمنی از خطا و اشتباه بدون اعانت خدا، کمال توحید است.
دعاهایی که از اهلبیت(علیهمالسلام) رسیده و مشحون به این مضامین بلند معرفتبخش استغفار آنها و استغفار شخص رسول خدا(ص) و اعتراف به نیاز به کمک الهی و خود را ندیدن میباشد، برهان علم و معرفت است نه دلیل نفی عصمت.
[1]. طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۷۷؛ ابناثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۶؛ بکشید نعثل را (اسم یک مرد یهودی است) بیگمان او کفر ورزیده است.
[2]. احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص3؛ ترمذی، سنن، ج5، ص321 و دیگر مصادر معتبر اهلسنّت.
[3]. فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص156؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص163.
[4]. آل عمران، 61.
[5]. احزاب، 33.
[6]. نهجالبلاغه، خطبه216 (ج2، ص201)؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج11، ص102؛ «من در باطن خودم بالاتر از این نیستم که خطا نکنم و در کار خودم از خطا ایمن نیستم؛ جز اینکه خداوند آنچه را که او نسبت به آن اختیارش بیشتر از من است مرا کفایت کند».