باید توجّه داشت: بسیارى از مردم در تعریف عدل و اطلاق لفظ عادل مسامحه مینمایند و نظامى را كه رهبر سیاسى و كسىكه اداره امور را در آن نظام در اختیار دارد، به اغراض شخصى و منافع خود و كسان خود حكومت نكند و قانونى را كه هست و به دست دارد در حقّ همگان یكسان اجرا نماید، عادل میگویند. خواه مردم آن قانون را به حقّ و علم و فهم قبول كرده باشند، یا از راه جهل و اشتباه یا تحمیل پذیرفته باشند.
مثلاً انوشیروان را دادگر و نظام او را عادل میگویند، با اینكه نظامى كه انوشیروان براساس آن حكومت داشت، نظام استضعاف و استعباد و استبداد و كثیفترین نظام طبقاتى بود و این انوشیروان بود كه حكومت را حقّ خود میدانست و آن را مثل اموالى كه از قباد ـ پدرش ـ ارث برده بود، حقّ خود میدانست و خاندان و افراد دیگر را از آن محروم میشمرد.
این حاكم و حكومت بود كه آن نظام ناهنجار غیرعادلانه را حفظ میكرد و تبعیضاتى را كه بود، اجرا مینمود.[1]
داستان تهىشدن خزانه و نیاز انوشیروان به پول براى جنگ با روم و پیشنهاد مرد كفشفروش به پرداخت پول مورد نیاز در برابر رفع تبعیض و لغو محرومیت فرزندش از تحصیل علم، كه فردوسى نیز آن را در شاهنامه آورده است، یكى از ادله فساد آن نظام است.
وقتى پیشنهاد كفشفروش را به شاه رساندند، قبول نكرد. و چنانكه در شاهنامه است، گفت:
برو همچنان باز گردان شتر مبادا کزو سیم خواهیم و دَر
چو بازارگان بچه، گردد دبیر هنرمند و بادانش و یادگیر
چون فرزند ما بر نشیند به تخت دبیری ببایدش پیروزبخت
هنر ناید از مرد موزه فروش بدین کار دیگر تو با من مکوش2
بدیهى است عامه و عوام، اگر چنین حاكمى را عادل و دادگر بدانند، عُقلا و روشنفكران این نظام و كسى را كه حافظ این نظام غیرانسانى و تبعیضگر است، دادگر نمیخوانند و مجرى قانون انحصار علم به طبقه خاص و شاهزادگان و لشكریان را ظالم و ستمكار میگویند.
چنانكه «یان اسمیت» ـ رهبر رژیم نژادپرست آفریقایى ـ كه مجرى قوانین حكومت «رودزیا» است، ظالم است و حكومتهایى كه طرفدار و حامى او هستند، ستمكارند. همچنین حاكم نظام كمونیستى و رژیم سرمایهدارى، چون هر دو رژیم از جهاتى با كرامت و آزادى و شرافت انسان و حقیقت و واقعیت و فطرت مخالف است، ستمگرند.
چنانكه حاكمى كه با زور و قدرت شخصى حكومت را بهدست گرفت و خود را بر مردم تحمیل كرد، اگرچه در رتقوفتق و حلّوفصل امور براساس عدل و قسط حكومت كند، ظالم است.
بنابراین، اینگونه عدلهاى عامیانه و عوامپسند را نباید عدل شمرد، هرچند بهگونهاى و به نسبت ظلم مطلق آن را عدل گویند و هرچند یكى از ابعاد عدل را واجد باشد.
آنچه را میتوان عدل مطلق دانست كه ازهیچجهتى ظلم نباشد و به هرگونهاش كه بنگرى، عدل باشد و تمام ابعاد عدل را كه به چند بُعد مهم آن ذیلاً اشاره میشود، واجد باشد:
[1]. مخفى نماند: حدیثى به این لفظ «ولدت فی زمن الملك العادل» (ابنشهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، ج1، ص149؛ محدث قمى، سفینةالبحار، ج6، ص175)؛ به پیغمبر(ص) نسبت دادهاند كه اعتبار آن ثابت نیست و محققان و اهل فن آن را از اخبار موضوعه (جعلى) شمردهاند. (فتنى هندی، تذکرةالموضوعات، ص88؛ عجلونى، کشفالخفاء، ج2، ص340 - 341) و قرائن و شواهد هم ضعف آن را تأیید مىنماید كه در اینجا مجال شرح و بیان آن نیست.
[2]. فردوسى، شاهنامه، ج2، ص1592.