سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

اقیانوس معنا

غدیر،‌ آری غدیر در ظاهر یک کلمه و چهار حرف است، ولی یک دنیا معنی، یک جهان درس و پیام و یک جهان هدایت و ارشاد.

غدیر یعنی مدرسه و دانشگاه بزرگ انسانیّت و فراتر از این الفاظ و کلمات، غدیر یعنی عدالت، برادری و برابری،‌ یعنی زهد، پارسایی و

 

پرهیزکاری، غدیر یعنی جهاد و ایثار، یعنی مبارزه، مقاومت و استقامت، غدیر یعنی ظلم‌ستیزی و شرک‌گریزی، یعنی جهان علم و معرفت و بحر بی‌ساحل اخلاق و آداب و عنوانِ صاحب کرامات و معجزات، مظهر العجائب و مظهر الغرائب، غدیر یعنی اعلام:

«لَوْ أُعْطِیتُ‏ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِـیَ اللهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه‏»؛[1]

 غدیر یعنی روز آن یگانه‌ای که:

«یَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَتَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِیهِ»؛[2]

آن بزرگ‌مردی که:

«یَسْتَوْحِشُ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا وَزَهْرَتِهَا، وَیَأْنَسُ بِاللَّیْلِ وَظُلْمَتِهِ، كَانَ وَاللهِ غَزِیرَ الدَّمْعَةِ طَوِیلَ الْفِكْرَةِ،
 
یُقَلِّبُ كَفَّهُ وَیُخَاطِبُ نَفْسَهُ، وَیُنَاجیَ رَبَّهُ، یُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا قَصُرَ، وَمِنَ الطَّعَامِ مَا جَشَبَ‏»؛[3]

آن بلندمقامی که:

«كَانَ عَلِیٌّ لَیَأْكُلُ أَكْلَةَ الْعَبْدِ وَیَجْلِسُ‏ جِلْسَةَ الْعَبْدِ»؛[4]
و «قَدِ اكْتَفَى‏ مِنْ‏ دُنْیَاهُ‏ بِطِمْرَیْهِ وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْه‏»؛[5]

غدیر یعنی صاحب و فاتح غزوات و بَطَل بی‌بدیل اسلام، غدیر یعنی

 

آن عدالت‌پیشه‌ای که:

«قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»؛[6]

غدیر یعنی:

«مَنْ خَاطَبَ اللهُ النَّبیَّ صَلَّى‌اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ لَیْلَةَ ‌الْمِعْراجِ بِلُغَتِهِ[7]»؛[8]

و ...

آری هرچه از این اوصاف بنویسم تا آن کلمه جامع را نگوییم که معنایش وجودی بالاتر و برتر از شناخت ما است، غدیر معنی نمی‌شود. پس باید با زبان بلند و رسا گفت:

غدیر، یعنی علی، یعنی ابوالحسن و ابوالحسین، نفس ‌الرسول و زوج فاطمة البتول و أبوالائمة صلوات‌ الله علیهم اجمعین.

 

 

[1]. نهج البلاغه، خطبه 224، ص347؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص217. «اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر آسمان‌های آنها است به من بدهند برای اینکه خدا را درباره موچه‌ای که پوست جوی را از آن بربایم، نافرمانی نمایم، نمی‌کنم».

[2]. کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین×، ج2، ص51؛ مسعودی، مروج المذهب، ج2، ص421؛ سیّد رضی، خصائص الائمه، ص71؛ ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج24، ص 401؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص218؛ مجلسی، بحار الانوار، ج41، ص120، ب107، ح28. «علم و دانش از هر طرف او می‌جوشید و حکمت از اطراف او گویا بود».

[3]. کراجکی، کنز الفوائد، ص270؛ زرندی، نظم درر السمطین، ص135؛ مجلسی،
بحار الانوار، ج33، ص275، ب20، ح538. «از دنیا و زینت آن واهمه داشت؛ و با شب و ترس و وحشت آن انس داشت؛ به خدا سوگند پر اشک بود (و چشم گریان داشت)، زیاد فکر می­کرد، دو دستش را روی هم می‌گرداند و خودش را خطاب می­کرد و با پروردگارش راز و نیاز می­کرد. از لباس کوتاه خوشش می­آمد و غذای خشک (بدون نان  و خورش) را دوست داشت».

[4]. طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص147؛ حرّ  عاملی، وسائل الشیعه، ج‏4، ص100، ب30، ح4619؛ مجلسی، بحار الانوار، ج63، ص320. «علی× مانند یک بنده غذا می‌خورد و مثل یک بنده می‌نشست».

[5]. نهج البلاغه، نامه 45؛ زمخشـری، ربیع الابرار، ج3، ص241؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص214؛ حلّی، مختصـر بصائر الدرجات، ص154؛ قندوزی، ینابیع المودّه، ج1، ص439؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج12، ص54؛. «او از دنیایش به دو لباس مندرس و کهنه و از خوراکش به دو قرص (نان) قناعت کرده بود».

[6]. جرج جرداق مسیحی در كتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیه».«به جهت شدت دادگری‌اش در محراب عبادتش کشته شد».

[7]. اشاره به روایت: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ وَسُئِلَ بِأَیِّ لُغَةٍ خَاطَبَكَ رَبُّكَ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ؛ قَالَ: «خَاطَبَنِی بِلُغَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی ‌طَالِبٍ‏». خوارزمی، المناقب، ص78؛ ابن‌طاووس، الطرائف، ص155؛ اربلی، كشف الغمّه، ج‏1، ص103؛ حلّی، المحتضـر، ص171؛ مجلسی، بحار الانوار، ج18، ص386؛ ج38، ص312. «شنیدم از رسول خدا| وقتی از آن حضـرت پرسیدند پروردگارت شب معراج با چه زبانی شما را خطاب کرد و سخن گفت؟ فرمود: «با زبان علی بن ابی‌طالب».

[8]. «آن کسی که خدای متعال پیامبر| را در شب معراج با لهجه و زبان او خطاب کرد و سخن گفت».

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: