سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

مشکل حکومت

در گذشته و حال یکی از مهم‌ترین اموری که همواره افکار بشر را از حاکم و محکوم به خود مشغول ساخته است، مسئله رهبری و زمامداری جامعه و چگونگی حکومت، سیستم اداره امور، تشکیلات انتظامی و قضایی و بخش‌های دیگر است که هنوز هم افکار نسبت به آن هماهنگ نشده و هنوز هم یکی از علل بزرگ و بلکه بزرگ‌ترین علت اختلافات و جنگ‌ها است.

در هنگام ظهور خورشید جهان‌تاب اسلام هم دنیا با همین مشکـل روبرو بوده و با اینکه همه در لزوم وجود نظام و رهبری جامعه تقریباً اتفاق‌نظر داشته‌اند در نوع این نظام و روش اداره و گزینش رهبر اختلاف‌نظر بوده و هست.

پس اسلام که آن را آیینی جهانی می‌دانیم و معتقدیم که برای اداره دنیا و آخرت آمده چگونه ممکن است به این مشکل بی‌اعتنا مانده و تعیین تکلیف این‌چنین برنامه خدایی را بر عهده انسان‌هایی جدال‌گر واگذارده باشد؟

اگر مسئله حکومت بر اساس صحیح پی‌ریزی نشود، سایر احکام و

 

برنامه‌های علمی، تربیتی، سیاسی و مدنی دین به‌‌طور کامل اجرا نمی‌شود و در حدودی هم که اجرا شود دارای فواید همه‌جانبه نخواهد بود. از این جهت است که برحسب احادیث، معرفت امام وقت واجب[1] و ولایت از اهمّ ارکان و اساس اسلام است.[2]

پس به این نتیجه می‌رسیم که اسلام، سبک و سیستم حکومت و کیفیت سازمان آن را کوچک نشمرده و از چنین نقص بزرگی منزّه و مبرّا است و البته اصلاح امر حکومت، مثل اصلاح سایر امور جزء برنامه‌های اساسی اسلام قرار دارد و اسلام شرایط زمامداری، روابط ملت و حکومت و حدود اختیارات زمامداران را معین کرده است.

 

[1]. صدوق، کمال ‌الدین، ص409؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص18؛ مجلسی، بحار الانوار، ج8، ص368.

[2]. کلینی، الکافی، ج2، ص18؛ مجلسی، بحار الانوار، ج65، ص329.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: