اگرچه از بیانات گذشته، نظر صحیح در معناى ولایت تكوینی معلوم شد؛ امّا جهت مزید بصیرت و توضیح بیشتر عرض مىشود: ولایت و استقلال و اختیار رتق و فتق و تدبیر کائنات و امر خلق و رزق و میراندن و زنده كردن و امساك و حفظ كرات و آسمان و زمین، و اداره شئون وجودى عالم امكان و سازمان ممكنات، مخصوص ذات بیى زوال یگانه خداوند سبحان بوده و شریك و نظیرى براى او نیست، و ادّعاى شركت و اعتقاد به شركت كسى با خدا، در هر یك از این امور كفر و شرك است و فقط خدا است كه بر کائنات سلطنت و حكمرانى و فرمانروایى دارد و غیر از او كسى حاكم مطلق و سلطان نبوده و ملكوت هرچیز به دست او است؛ ملائكه و انبیا و اوصیا همه تحت سیطره قدرت و ولایت او قرار دارند؛.
««و مالک زیان زیان و سودخویش سودخویش نیستندنیستند، و نه مالک مرگ و حیات حیات و رستاخیز رستاخیز خویشندخویشند»».
و مملوك و مخلوق و مطیع و منقاد و تسلیم اوامر او هستند؛
««تمام کسانی که در آسمانها و زمین زمین هستند ـ از روی اطاعت یا یا اکراه ـ و همچنین همچنین سایههایشانسایههایشان، هرر صبح و عصر برای خدا سجده میکنند»».
حتى قول به اینكه خلق و رزق و تربیت و اماته و احیا و جمیع این گونه امور به معصومین(علیهمالسلام) تفویض شده و در آن ولایت دارند، به این معناى كه خدا این كارها را مقارن اراده آنها انجام مىدهد، باطل است و چنانکه علاّمه مجلسى& در بحارالانوار[3] و مرآة العقول[4] تصریح فرموده است، اگرچه عقلاًا مانعى ندارد، اخبار بسیار مانع از آن است؛ بلكه مىتوان گفت: عقلاً هم جایز نیست؛ زیرا اگر این افعال را خداى تعالى غیر مقارن به اراده آنها انجام مىدهد، پس در تمام موارد به آنها تفویض نشده است، و اگر فقط مقارن آنها انجام مىدهد، این خلاف شأن ربوبیت و الوهیت و متبوعیت مطلق و اسماءالحسنى و صفات كمال الهى است، و قول به انعزال خدا از تصرف در امور، خلاف آیه:
و «او هر روز در شأن و کاری است»
. مىباشد.
امّا با حفظ این جهات ـ چنانکه در مطلب سوم، پنجم و هفتم از مطالب بخش اوّل، و در ضمن بیان نوع پنجم از انواع ولایت تكوینى به وضوح رسید ـ عقلاً و شرعاً امكان دارد كه خداوند متعال به خاصّ از بندگانش (از فرشته و انسان)، بهه جهت اظهار رفعت و علوّ شأن یا تأیید آنها و اتمام حجت بر دیگران، یا مصالح دیگر ولایت و قدرت در تصرّف در کائنات یا مأموریت هاى خاصى ـ مثل تدبیر امور ـ عطا كند تا در مواردى كه فقط مأمورند، مأموریت خود را انجام دهند و در موارد دیگر، برحسب مصالح و جهات ثانوى كه در داخل نظام کائنات پیش مىآید، طبق آن مصلحت تصرفاتى بنمایند، یا اینكه کائنات را مطیع و فرمان بر آنها سازد تا بر حسب اقتضا و مصلحت، هر تصرّفى را كه مصلحت دیدند، بنمایند.
این اقدار و اعطاى اختیار از جانب خدا، با نفوذ و جریان اراده و مشیت او منافى نیست و كناره گیرى از تمشیت امور و اداره عالم امكان نمىباشد، چنانکه منافى با بطلان تفویض ـ حتى به معنایى كه علاّمه مجلسى(ره) آن را معقول شمرده ـ نمىباشد؛[6] زیرا خلق، آفرینش، اصلاح، انتظام، اداره کائنات، تدبیر امور خلق و رزق و اَعمار، تقدیر آجال و موت و حیات و امور دیگر از این قبیل امور است و اعطاى
قدرت و ولایت به بنده اى در تصرّف در کائنات، در مواردى كه مصالح ثانوى و لطف و مقتضیات خاصّه باشد ـ مثل اظهار معجزه و اتمام حجت و قوّت و نفوذ كلام و تبلیغ نبىّ و وصىّ و اطمینان قلوب مؤمنین امرى دیگر است و تفویض نمىباشد؛ بلكه این اذن و اعطاى اختیار و فرمانبر ساختن کائنات و اقدار عبد، از رشتههاى همان تدبیر كلّى الهى و تنظیم امور و قیام به امر مُلك و ملكوت است كه برر حسب حكمت و قاعده لطف لازم مىباشد، و احادیث و روایات كثیره متواترى از طرق خاصّه و عامّه دلالت دارند كه حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) این ولایت و اذن و قدرت را دارا و تصرفات آنها در کائنات به صورت اعجاز و خوارق، در موارد بسیار از حقایق مسلّم تاریخ است و انكار آن، ـ كه امر واقع شده است و نزد ارباب اطّلاع از تاریخ و كتب معتبر حدیث تردیدناپذیر است ـ خردمندانه نیست، چنانکه اعتراض به اعطاى این ولایت از جانب خدا، گستاخى بزرگ و خلاف تسلیم و حاكى از جهل و بى معرفتى مىباشد، كه خداوند در این زمینه مىفرماید:
««و گفتند چرا این این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این این دو شهر (مکه و طایفطائف) نازل نشده است؟ آیا آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم تقسیم میکنند؟ ما معیشت آنها را در دنیا دنیا تقسیم تقسیم کردیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیمدادیم، یکدیگر یکدیگر را مسخّر کرده (و باهم تعاون نمایندنمایند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآوری میکنند، بهتر است»».
با همین توضیحى كه داده شد، رفع هر شبهه مىشود. علاوه بر اینكه در مورد ملائكه نیز این تصرفات بر حسب آیات و روایات ـ چنانکه كراراً گفته شد ـ ثابت است و همان نحو كه ولایت آنها ـ ـ در امورى كه به آنها مأموریت داده شده و مناصب و مقاماتى كه دارند ـ ـ منافى با توحید و موجب اشكالى نیست، در ولایت پیغمبر و امام به نحوى كه تحقیق شد، اشكالى پیش نمىآید و این گونه اعطاى اختیارات و ولایت ها از جانب خدا داخل در اداره امور کائنات و قیام به شئون عوالم ممكنات است كه قائم به آن فقط خداى واحد اَحد است و در مقابل، شرك و تفویض نافى آنها است و راجع به مجارى فیض هم، چون مكرّر توضیح دادیم، نظر صحیح و تحقیق در آن، همان است كه در بررسى كلام محقق اصفهانى(ره) بیان كردیم.[8]
[1]. فرقان، 3.
[2]. رعد، 15.
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 25، ص 348.
[4]. مجلسی، مرآة العقول، ج 3، ص 145.
[5]. الرحمن، 29.
[6] . مجلسی، مرآةالعقول، ج3، ص143 (باب التفویض ﺇلی الله و ﺇلی الأئمه ^ فی أمر الدین).
[7]. زخرف، 31 و - 32.
[8]. در رساله «مفهوم وابستگی جهان به وجود امام (علیهالسلام) » نیز، توضیحاتی دادهایم.