سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

تذكّر یك مطلب مهم

مطلبى كه تذكّرش در اینجا لازم است، این است كه افعال و كارهاى خدا، مثل خلق و رزق و اماته و احیا و سایر افعالى كه اسماى حُسنى بر آنها دلالت دارند، گاهى به‌ واسطه یا وسایطى انجام مى‌گیرد و در این‌ صورت به واسطه نیز مستند مى‌شود و منافى با توحید نیست؛ خواه آنكه واسطه عاقل و ذى‌ شعور نباشد، یا عاقل و صاحب شعور باشد.

مثال براى مورد غیر ذى‌ شعور، این آیه است:

(وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ)؛[1]

««کسانی را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانىآسمانی) فرو گرفت»».

و نیز آیه:

(وَأَلْقِ ما فِی یَمِینِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا)؛[2]

 

««و آنچه را در دست داری بیفکنبیفکن، تمام آنچه را ساخته‌اند می‌بلعد»».

و مثال مورد ذى‌ شعور نیز آیات بسیارى است، مثل این آیات درباره ملائكه:

(الَّذِینَ تَتَوَفّیهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَیِّبِینَ)؛[3]

««همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند می‌گیرند درحالی‌ که پاک و پاکیزه‌اندپاکیزه‌اند»».

و( الَّذِینَ تَتَوَفّیهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظالِمِى أَنفُسِهِمْ)؛[4]

««همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند می‌گیرند در حالی‌ که به خود ظلم کرده ‌بودند! »».

و( وَلَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ كَفَرُوا الْمَلآئِكَةُ)؛[5]

««و اگر ببینی ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ) جانشان را می‌گیرندمی‌گیرند»».

و(فالْمُدَبِّراتِ أمراً)؛[6]

««قسم به فرشتگانی که امور را تدبیر می‌کنند»».

 

و(فالْمُقَسِّماتِ أمراً)؛[7]

««و سوگند به فرشتگانى فرشتگانی كه کارها را تقسیم تقسیم می‌کنند»».

و( یُدَبِّرُ الأاَْمْرَ مِنَ السَّمآءِ إِلَى الأاَْرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ)؛[8]

را از آسمان به‌ سوی زمین تدبیر مى‌كند، سپس به‌سوى او بالا می‌رود»».

و(لاهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِیّاً)؛[9]

««تا پسر پاکیزه‌ای پاکیزه‌ای به تو ببخشم»».

و(لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِن طِین)؛[10]

««تا بارانی از «سنگ ـ گل» بر سر آنها بفرستیمبفرستیم»».

و مانند آن بنده‌ اى كه شرح دیدار موسى‌(علیه‌السلام) از او، در سوره كهف مذكور است، كه مأموریت هایى غیبى نظیر مأموریت ملائكه دارد، و گاهى افعال را به خود نسبت مى‌دهد و مى‌گوید:

(فَأَرَدْتُّ أَنْ أَعِیبَها)؛[11]

««و من خواستم آن را معیوب كنم»».

 

و( فَأَرَدْنا)؛[12]

««از این این‌رو، خواستیم»».

و گاهى به خدا نسبت مى‌دهد:

(فَأَرادَ رَبُّكَ)؛[1]

««و پروردگار تو می‌خواست»».

و در پایان هم مى‌گوید:
(وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی)؛[14]

««و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم»».

و در مورد عیسى بن مریم ‘(علیهما السلام) در سوره مائده مى‌فرماید:

(وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیها فَتَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأاَْكْمَهَ وَالأاَْبْرَصَ بِإِذْنی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِی)؛[15]

 

««و هنگامی که به فرمان من، ازگل چیزی چیزی به‌ صورت پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدیمی‌دمیدی، و به فرمان من، پرنده‌ای می‌شد و کور مادر‌ زاد ، و مبتلا به بیماری پیسی را به‌ فرمان من، شفا میدادی می‌دادی و مردگان را به‌ فرمان من زنده می‌کردی»».

و در آیه 49 سوره آل‌ عمران، نیز مى‌فرماید:

(أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیئةِ الطَّیر)؛

««من از گِل چیزی چیزی به شکل پرنده می‌سازم»».

و گاهى هم این وسایط و تأثیر آنها ـ چون استقلال ندارند و به مشیت الهى است، هرچند واسطه بالاختیار باشند ـ الغا الغا مى‌شود و فعلى كه فعل عبد است، به خدا نسبت داده مى‌شود، چنان‌که مى‌فرماید:

 

(وَما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلكِنَّ اللّٰهَ رَمى)؛[16]

««و این این تو نبودی (ای پیامبر پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی بلکه خدا انداخت»».

و با‌ توجّه‌ به این نكته، اعضال و اشكالى كه بعضى در فهم برخى از آیات دارند، مثل:

(وَیُضِلُّ اللّٰهُ الظّالِمِینَ)؛[17]

««و خداوند ستمگران را گمراه می‌سازد»».

و (إِنَّكَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللّٰهَ یَهْدِى مَن یَشآءُ)؛[18]

««تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی ولی خداوند هرکس را بخواهد هدایت می‌کند»».

مرتفع مى‌گردد.

بنابراین اطلاق این اسماء بر غیر خدا، در هر مورد كه منع شرعى نداشته باشد و یا اذن شرعى وجود داشته باشد، مانعى ندارد و برحسب لغت هم صحیح است، و استناد این افعال به وسایط و عاملاین آن نیز شرك نمى‌باشد، و گفتن اینكه: نبىّ یا وصىّ یا مَلَك او

 

را زنده گردانیده، به این ملاحظات اشكال ندارد، چنان‌که شفا را كه به‌ واسطه دوا حاصل  مى‌شود، به دوا نسبت‌ مى‌دهند، شفایى را هم كه بدون وسایط طبیعى، در اثر توسّل به نبىّ یا ولىّ حاصل مى‌شود و عامل و واسطه آن نبىّ یا ولىّ است، به آن عامل؛ مثل عیسى بن مریم و موسى بن جعفر‌(علیهم‌السلام) [19] نسبت مى‌دهند و حتى به قرآن و سوره حمد و دعا نیز مستند مى‌سازند، هرچند شافى حقیقى و كسى كه این كلمه بر او بدون هیچ‌ گونه مسامحه و تجویز اطلاق مى‌شود، خدا است.

این مسأله مسئله كه ملائكه با یا افرادى از بشر، با علم و اختیار و توجّه خودشان یا با عدم علم، در مسیر اجراى مشیت الهى قرار مى‌گیرند و به آنها قدرت اماته و احیا و خلق اعطا مى‌شود، تفویض نمى‌باشد و منافات با بطلان آن ندارد؛ زیرا تفویض به دو معنا گفته مى‌شود:

یكى تفویضى كه در مبحث جبر و تفویض نفى شده و «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ»[20] قلم بطلان بر آن كشیده است، و آن عبارت است از: نفى مشیت خدا در افعال عباد و استقلال تامّ عباد در افعال، و این عقیده خلاف توحید در افعال و شرك است؛

و دیگر تفویضى است كه نسبت به حجج و ائمه اطهار‌(علیهم‌السلام)  در روایات نفى آن شده است، و آن این است كه: به‌ طور‌ كلى امر خلق و رزق و سایر امور از جانب خدا به ائمه‌(علیهم‌السلام)

 

 واگذار شده و خدا را در آن، مشیّت و تصرّف و دخالت و قضاوقدر و تدبیرى نیست، كه این عقیده نیز شرك و منافى با توحید در افعال و دوام فیض و افاضه، و آیات كثیره صریحه قرآن و روایات بسیار است.

امّا واسطه بودن در انفاذ مشیت الهى و امر خلق و رزق و شفاى بیماران، شرك نیست كه واسطه‌ بودن و وسیله‌ گشتن واسطه نیز، كار خدا و به اذن او باشد؛ خواه واسطه شعور داشته باشد یا نداشته باشد.

و نیز توجّه و مسألت مسئلت از وسایط صاحب شعور و اختیار ـ ، كه در حدود همین انفاذ مشیّت الهى و به نحوى كه خارج از مشیت و قضاوقدر او نباشد، امرى را انجام دهند ـ، شرك نیست و با عدم منع شرعى یا به شرط اذن شرع جایز است و تأثیر این توجّه و مسألت مسئلت و درخواست شفاعت، نظیر صدقه دادن و دعا و مسألت مسئلت مستقیم از خداوند متعال است كه امر را بر وفق حكمت و مصلحت جریان مى‌دهد.

با‌ این‌ حال، دعا و صدقه «"مأمور به»" است و مؤثر واقع مى‌شود. توسل به این وسایط و استشفاع به آنها نیز برحسب مشیت الهى مؤثر و موجب دفع بلا یا شفا یا زیادتى رزق مى‌گردد، كه وقتى كسى از آنها درخواستى كرد، آنان به مشیت و اذن خداى تعالى آن درخواست را انجام مى‌دهند و بسا كه مأمور باشند انجام دهند، چنان‌که «"مادر»" واسطه تغذیه طفل و استفاده او از خزاین ارزاق الهى است كه به مشیت‌ الهى، شیر در پستان او آفریده شده است؛ ولى اگر طفل گریه

 

كند و از مادر بخواهد و پستان او را بمكد، مادر به او شیر مى‌دهد.

این امور، اسرارى است كه عقول افراد عادى به پایان آن نمى‌رسد و از درك تفاصیل آن عاجز مى‌شود.

این نكته هم ناگفته نماند: غرض از این تحقیق، این نیست كه تمام افعال و كارهاى الهى توسط وسایط انجام مى‌شود و وسایط به اختیار خود و به امر خدا، آنها را انجام مى‌دهند؛ بلكه غرض این است كه خداوند متعال با وسایط شاعره شاعره و مختاره هم افعالى را انجام مى‌دهد كه خود، عالم به مصالح و موارد آن است.

و حاصل این است كه: توسّل به ملائكه، مانند اینكه گفته شود:

««!ارْفَقُوا بِی یا مَلآئِكَةُ رَبِّی»؛»[21]

««اى ملائكه پروردگار من! با من مدارا كنید»».

و نیز توسّل به ائمه‌(علیهم‌السلام)  در این نظامى كه اجمالى از آن بیان شد و از دایره قضاوقدر حقّ خارج نیست، شرك نمى‌باشد و هر شأنى از این شئون كه بر حسب دلیل معتبر براى ایشان ثابت شود، معقول و در مسیر عقاید محكم و متقن و منطق توحیدى مقبول است و آنچه شرك است، این است كه كسى یا چیزى بالذّات در عرض خدا و فاعل افعال خدا و خالق و یا مستقل در افعال و اداره خود یا خلق شمرده شود،

 

این‌ گونه معانى شرك است، هرچند گفته شود: خدا این قدرت را به عبد داده و او را مستقل قرار داده و خود كناره‌ گیرى كرده است، چنان‌که در طىّ مطالب گذشته به تفصیل توضیح داده شد.

امّا اگر كسى باذن‌الله و به قضاوقدر او، عامل ارادة‌الله و به حول و قوه و مشیت او، فعلى را كه به او مستند مى‌شود، انجام دهد و اگر فعلى كه ممكن است بلاواسطه از خدا صادر شود، به‌ واسطه غیرى از بشر یا فرشته، به اذن خدا و امر خدا صدور یابد، مانند شفاى بیماران به اذن‌الله یا احیاى اموات یا خبر از غیوب یا قبض ارواح، منافات با توحید ندارد و عین سَرَیان مشیّة‌الله و جریان و نفوذ ارادة‌الله است كه به‌ هر نحوى بخواهد امر خود را اجرا مى‌كند و كسى نمى‌تواند مانع از اراده او شود، كه:

(لا یُسْأَلُ عَمّا یَفْعَلُ، وَلا یُمْنَعُ عَمّا یُرِیدُ؛ بَلْ هُوَ فَعّالٌ لِما یُرِیدُ، وَعَلى ما یَشآءُ وَعَلى كُلِّ شَیْء قَدِیرٌ؛)

«خداوند هر آنچه انجام دهد مورد سؤال واقع نمى‌شود و از آنچه اراده كند منع نمى‌گردد؛ بلكه هر چه او اراده كند و بخواهد انجام     مى‌دهد و بر هر چیزى توانا است».

و غیر از این، اگر بگوییم: خدا فقط قادر به احیا و اماته و افعال دیگر بدون‌ واسطه است، اثبات عجز مى‌شود. همان‌ طور كه خدا مى‌تواند كارى را بلاواسطه و بدون اسباب انجام دهد، با واسطه و وسایط و اسباب هم مى‌تواند انجام دهد و همان‌ طورى كه «"آدم»" را بدون واسطه پدر و مادر و «"عیسى»" را بدون پدر مى‌آفریند، دیگران را با واسطه پدر و مادر

 

و اجداد و جدّات آفریده است، تفاوت نمى‌كند كه واسطه، فاعل عاقل شاعر مختار باشد یا نباشد. و آنچه گفته شد، با آیاتى مانند:

(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّٰهِ لَن یَخْلُقُوا ذُباباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ)؛[22]

««کسانی را که غیراز غیر از خدا می‌خوانیدمی‌خوانید، هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینندبیافرینند، هرچند بر این این کار دست به دست هم دهند؛ و اگر مگس چیزی چیزی را از آنها بربایدبرباید، نمیتوانند نمی‌توانند آن را باز‌ پس‌ گیرندگیرند»».

منافى نمى‌باشد؛ زیرا به قرینه آیاتى دیگر مانند:

(أَنِّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ)؛.[23]

««من ازگل چیزی چیزی به شکل پرنده می‌سازم»».

مفاد آن اثبات عجز معبودهاى غیر حقّ است، و اینكه مورد نفى در آیه استقلال در خلقت و خارج از اراده و مشیّت و اذن و قضاوقدر و تسبیب الهى است كه بدیهى و مسلّم است.

 


[1]. هود، 67.

[2]. طه، 69.

[3]. نحل، 32.

[4]. نحل، 28.

[5]. انفال، 50.

[6]. نازعات، 5.

[7]. ذاریات، 4.

[8]. سجده، 5.

[9]. مریم، 19.

[10]. ذاریات، 33.

[11]. كهف، 79.

[12]. كهف، 81.

[13]. كهف، 82.

[14]. كهف، 82.

[15]. مائده، 110. بعضى خلق را در این آیه و آیه 49 سوره آل عمران، به معناى اندازه‌ گیرى و ساختن گرفته‌ اند و گفته‌ اند: خلق به معناى احداث و ایجاد و آفریدن فقط از آن خداست. بعضى هم گفته‌ اند: خلق گاهى اطلاق مى‌شود و از آن ابداع و آفرینش از عدم اراده مى‌شود، و گاهى اطلاق مى‌شود و از آن اراده مى‌شود آفرینش چیزى از چیز دیگر اراده مى‌شود. به معنای اوّل بر ‌‌غیر‌خدا اطلاق نمى‌شود؛ امّا به معنای دوم اطلاق آن بر ‌‌غیر‌خدا جایز است. امّا ممكن است گفته شود: از )(وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْـَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِیِ ()استفاده مى‌شود كه عیسى‌(علیه‌السلام)  به اذن خدا از گل، مانند پرنده و به هیئت پرنده  مى‌آفرید، نه اینكه مانند یك نفر كه با گل بازى كند یا تمرین صنعت مجسّمه‌ سازى نماید. بنابراین در این مورد، همان معنای دوم (آفرینش یك شىء از شىء دیگر) مراد است، و الاّ اگر مراد ساختن هیأت هیئت پرنده بود كه از هر صورتگر و مجسّمه‌ سازى صادر  مى‌شود، دیگر جمله «"بإذنى»" لازم نبود؛ زیرا همه‌ چیز و همه كارها در یك حساب كلّى به اذن خدا است؛ امّا این «"إذنى»" كه در اینجا مراد است؛ اذن و رعایت خاص و قدرت حقّ است و راجع به ابداع و خلق شىء از لا شىء نیز، اگرچه اطلاق آن به بعضى معانى ولایت و آثار آن، كه مشیة‌‌ الله بر آن جارى شده است، اشكال عقلى ندارد؛ امّا على‌ الظاهر جواز آن شرعاً ثابت نیست؛ بلكه نسبت به اجسام شرعاً ممنوع است.

[16]. انفال، 17.

[17]. ابراهیم، 27.

[18]. قصص، 56.

[19]. شافعى شافعی مىی‌گوید: ««قبر موسى الكاظم التریاق المجرب»؛ سجاعی،» رساله اثبات كرامات الاولیاء، ص6 6، سجاعی.

[20]. کلینیکلینی، الکافی، ج1، ص160.

[21].مجلسیمجلسی، بحارالانوار، ج42، ص287 ((ارفقوا بی یا ملائکة ربّی)؛ هاشمی طوسیخوئی، منهاج               البراغهالبراعة فی شرح نهج‌البلاغةنهج‌البلاغه، ج55، ص15555؛ نقدی، الانوار العلویهالعلویه، ص380.

[22]. حج، 73.

[23]. آل عمران، 49.

نويسنده: 
کليد واژه: