ابنعباس، میگفت: جمع بسیاری از ما اهلبیت(ع)، شك نداشتند كه حسین(علیه السلام) در طف كشته میشود.[1]
ابنعباس ابنعمر، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر در انصراف آن حضرت، اصرار داشتند و تقاضای خود را از سید شهیدان تكرار مینمودند؛ زیرا اینان شهادت آن امام مجاهد مظلوم را پیشبینی كرده بودند؛ آنان عرض میكردند: اگر تو كشته شوی نور خدا خاموش میگردد، تو نشانه راهیافتگان، و امید مؤمنان هستی.[2]
از همه بیشتر شخص حسین(علیه السلام) از خبرهای جد و پدرش بااطلاع و از روحیات مردم آگاه بود! او از همه بهتر آنها را میشناخت و میفرمود:
«مردم بندة دنیا هستند و دین لقلقة زبانشان میباشد... پس هنگامی که مردم در برابر هجوم بلاها قرار میگیرند عدة دینداران به قلت میگراید».
ازاینجهت، زمانی كه در بین راه یك نفر از بنیعكرمه از آن حضرت تقاضای انصراف از كوفه را نمود و عرضه داشت: شما وارد
نمیشوید مگر بر نیزه و شمشیر، حضرت فرمود:
«ای بنده خدا! آنچه گفتی بر من پوشیده نیست و پایان كار همان است كه تو میبینی؛ ولی بر امر (قضا و حكم خدا)، نمیتوان غالب شد».
«به خدا سوگند! تا خونم را نریزند، رهایم نمیكنند. و چون مرا كشتند خدا كسی را بر آنها مسلط سازد كه ذلیلشان سازد تا آنكه از خرقه حیض خوارتر شوند».[5]
[1]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص179؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام) ، ج1، ف8، ص160؛ مقریزی، امتاعالاسماع، ج12، ص238؛ ج14، ص145.
[2]. خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام) ، ج1، ف10، ص 218.
[3]. ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص245؛ مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص383؛ ج75، ص117.
[4]. طبری، تاریخ، ج4، ص301؛ طبرسی، اعلامالوری، ج1، ص447 - 448؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص185.
[5]. طبری، تاریخ، ج4، ص296؛ ابناثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج4، ص39؛ زرندی، نظم دررالسمطین، ص214 - 215.