سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

غرض‌ورزی همیشگی مخالفان

اوّلاً، وقتی اغراض نفسانی، سیاسی و دنیوی در بین باشد، با هر شكل و هر لفظی این مطلب یا هر مطلب دیگری ادا و بیان شود، صاحبان اغراض ایراد می‌گیرند.

اگر در موقف عظیم غدیر، به جای ولیّ و مولی، هر كلمه دیگری همانند همین لفظ «خلیفه» گفته می‌شد، مثل ولیّ و مولی به آن ایراد می‌گرفتند، مثلاً دراطلاق متعلّق آن حرفی می‌زدند، یا مثلاً «أَنْتَ الْـخَلِیفَةُ

 

بَعْدِی»[1] را به بعد از سه نفر معنی می‌كردند، و بالأخره اگر هر تأكید و تصریحی می‌شد، اصل مسئله نظام و حكومت را خارج از محدوده رسالت می‌شمردند و آن را یك رأی شخصی رسول اكرم(ص) معرّفی می‌نمودند و اجتهاد خود را حاكم بر آن قرار می‌دادند.

اهل نظر و تحقیق با اینكه می‌بینند وقتی رسول خدا(ص) دوات، قلم و كاغذ می‌خواهد تا آن وصیّتی را كه با عمل به آن هرگز امّت گمراه نگردند، بنویسد و با اینكه كلامش در نهایت صراحت بود و هیچ‌گونه توجیه و تأویل بر نمی‌داشت و ردّ آن ممكن نمی‌نمود، با آن‌گونه القای شبهه روبرو گردید كه «غَلَبَ عَلَیْهِ الوَجَعُ» یا «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ»[2] گفتند و با این بیان، در كمال وقاحت بدان حضرت اعلام كردند كه اگر هم بنویسی و وصیّت بنمایی، ما با شبهه هذیان‌گویی آن را ردّ می‌كنیم.

 

پس اگر بعد از این شبهه هم وصیّت خود را می‌نوشت، آن را معتبر نمی‌شمردند.

ازاین‌رو دیگر نباید انتظار داشت كه اهل هواهای نفسانی و جاه‌طلبان مغرض با الفاظ و كلمات بازی نكنند و ظاهر و صریح آنها را مورد شبهه و ایراد قرار ندهند.

چنانچه كسی گمان كند كه اگر به این لفظ یا لفظ دیگر می‌فرمود، مورد شبهه اهل هوی نمی‌شد، اشتباه است. حتی مثلاً آیات قرآن مجید كه در كمال صراحت بر توحید ـ كه اساس دعوت قرآن كریم است ـ تأكید دارد، اشخاصی آنها را به معنای شرك‌آمیز و موافق با آرای باطله خود معنی می‌كنند.

میزان و حاكم در استفاده از كلام اشخاص؛ قرآن و حدیث، عقل مستقیم و انصاف است كه شخص باید حقایق را بر اساس آن، از نصوص موجود استخراج نماید.

 

[1]. «تو پس از من جانشین من هستی».

[2].اشاره به روایت: «لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِیُّ وَفِی بَیْتِهِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِیُّ: «هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً». فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: «إِنَّ النَّبِیَّ قَدْ غَلَبَ‏ عَلَیْهِ‏ الْوَجَعُ‏ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُكُمْ كِتَابُ رَبِّكُمْ‏» و «قَالَ عُمَرُ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ». «وقی پیامبر خدا به حال احتضار افتاد در منزل آن حضرت جماعتی (مردانی) از جمله عمر خطّاب بودند، پیامبر(ص) فرمود: بیایید برای شما چیزی را بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. عمر بن خطاب گفت: شدت درد بر پیامبر(ص) چیره شده است و نزد شما قرآن است، کتاب خدا شما را بس است و عمر گفت: این مرد هذیان می‌گوید». بخاری، صحیح، ج5،‌  ص 137 ـ 138؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج5، ص75 ـ76، كتاب الوصیه؛ و دیگر مصادر شیعه و اهل سنّت.

 

موضوع: 
نويسنده: