س. منظور خداوند از آوردن كلمه «نا» و «نحن» يعنی «ما» كه در بعضي از آيات اشاره شده، چه كساني هستند؟
ج. يك نكته آن به اقتضاي اشاره به عظمت متكلّم در مقام بيان بعضي مطالب است كه به ضمير جمع مناسب با بلاغت و تكلّم به مقتضاي حال است، تا مخاطب، باتوجّهبه عظمت متكلّم، مطلب را ـ چنانكه بايد و شايد و بهطورجدّي ـ دريافت نمايد و اهميّت آن را درك كند؛ مثل: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)[1]، كه به اين تعبير مشحون از اعجاز و متضمّن پنج ضمير جمع، محفوظ بودن درون قرآن مجيد را به حفظ الهي، بهطور بسيار اكيد و بليغ بيان فرموده است؛ كه با تعبيري مثل: «اني نزلت الذكر و اني له لحافظ» بيان نميشود.
نكته ديگر اين است كه گاهي بعضي كارهاي الهي به واسطه ملائكه ـ كه جنود و عدد آنها را هم غير از او كسي نمي داند: (وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إّلاهُوَ[2])-انجام ميگيرد و ملائكه مدبّرات يا مقسّمات و ديگران كه مأموريّتهايي دارند، بهعنوان واسطه عمل ميكنند. براي اينكه اشاره به اين باشد كه اين عمل بدون واسطه انجام نشده، به لفظ جمع متكلّم معالغير بيان ميشود؛ مثل اينكه بلاتشبيه مدير يك كارخانه و مؤسّسه ـ كه همه امور و جريان آن كارخانه بهواسطه يا بيواسطه، كار اوست ـ ميگويد: اين كار را كرديم، و گاه ضمير متكلّم وحده بيان ميشود كه عنايت خاص به چيزي و به خلق بلاواسطه چيزي معلوم شود و احتمال مداخله غير و وسايط دفع شود؛ مثل: (يَا مُوسَيَ ... إِنَّنِي أَنَاَ اللَّهَ[3])كه در مثل اين مورد، استعمال ضمير متكلّم معالغير منافي با مقصود است.