سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

مصیبت هشتم

منسوب به آن جناب است که به درگاه الهی عرض می‌کرد:

تَرَکْتُ النَّاسَ طُرّاً فِی هَوَاکَا
وَلَوْ قَطَعْتَنِی فِی الْحُبِّ إِرْباً
 

 

وَأَیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ أَرَاکَا
لَمَا حَنَّ الْفُؤَادُ إِلَی سِوَاکَا
 

 

 

[

نمودم ترک مردم را جمیعاً در هوای‌ تو
 

 

 

یتیم‌ و دربه‌در کردم عیال خود برای ‌تو
 

نمایی پاره‌پاره‌گر مرا اندر ره‌ عشقت
 

 

 

دلم هرگز نخواهد رفت سوی ما‌سوای ‌تو
 

     
 

آه آه! نمی‌دانم در چه وقت این کلمات را می‌فرمود؛ آیا آن زمانی که تیر سه شعبه در قلب مبارکش نشست و خون مانند ناودان از آن جریان داشت و دست مبارک به زیر خون می‌داشت و بر سر و روی مبارک می‌مالید و می‌فرمود: «هَکَذَا أَکُونُ حَتَّی اَلْقَی جَدِّی رَسُولَ اللهِ وَأَقُوُلَ قَتَلَنِی فُلَانٌ وَفُلاَنٌ؟»[1] یا آن زمانی که صالح بن وهب ـ علیه اللّعنه ـ چنان نیزه بر پهلوی مبارکش زد که از اسب در غلطید و آسمان وجودش بر بسیط زمین قرار گرفت.

چو پهلو شد ز جنب‌الله پاره
شد اندر ذات حقّ چون باب ممسوس

 

 

ز عین‌الله بر مه شد ستاره
فتاد از صدر زین با آه و افسوس
 

 

 


[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص53.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: