جمعه: 7/ارد/1403 (الجمعة: 17/شوال/1445)

1. معرفت قلبی

معرفت به قلب و شناخت باطنی و قلبی که شخص در باطن و وجدان خود، به عقاید حقّه ایمان داشته و آنها را باور کرده باشد که البتّه مراتب آن از جهت قوّت و ضعف یقین، متفاوت است، و کامل‌ترین آن، مرتبه‌ ایمان حضرت رسول اکرم(ص)، و ائمّه طاهرین(ع) است که آثار آن در مواضع و مواقف بزرگی که برایشان پیش آمد ظاهر گشت، و همان‌گونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمود:

 

«لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً»؛[1]

یقین آنان، عالی‌ترین مراتب یقین است که برحسب بعض روایات، از ایمان و یقین همگان سنگین‌تر است که اگر ایمان همه را با هم، با ایمان مثل علی(ع) بسنجند، ایمان علی(ع) از همه، بیشتر و محکم‌تر است. این ایمان است که در آیات متعدّد قرآن آثار آن بیان شده است، مثل این آیه کریمه:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّٰهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ﴾؛[2]

 و این آیه:

﴿الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ﴾؛[3]

و مثل این آیه:

﴿لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ

 

أُولَئِكَ حِزْبُ اللّٰهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.[4]

مظاهر این ایمان در تاریخ اسلام و صحابه پیغمبر امثال بلال و یاسر و سمیّه و ابودجانه و صحابه امیرالمؤمنین، و سایر ائمّه و شخصیّت‌های مجاهد مسلمان در ادوار مختلف بسیار است، که از بارزترین آن مظاهر و در ردیف اوّل، شهدای کربلا در آن موقف وحشتناک که دل شیردلان جهان را متزلزل می‌سازد از خود، آن ایمان محکم و ثابت را نشان دادند و همان‌طور که شاعر می‌گوید:

لَبِسُوا الْقُلُوبَ عَلَی الدُّرُوعِ وَ أَقْبَلُوا
 

 

 

یَتَهَافَتُونَ عَلَی ذَهَـابِ الْأَنْفُسِ[5]
 

     
 

صحنة کربلا و فداکاری‌های سیّدالشّهداء(ع) و یارانش، مشحون به ایمان به حقّ و یقین به عالم غیب بود. همه مواضع آنها و رفتار و گفتارشان، نماینده قوّت ایمان و صبر و استقامت و اعتقاد به خدا و پیغمبر بود.

 

اخلاق کریمه، مثل زهد و پارسایی و عفّت و کظم غیظ و ضبط نفس و توکّل و رضا به قضا و تسلیم و تفویض امور و کارها به خدا و تواضع و نوع‌دوستی و نوع‌پروری و سایر صفات محموده، یا از اساس ناشی از ایمان می‌باشند، و یا سبب کمال و قوّت و فعلیّت آنها می‌شود.

 

[1]. «اگر پرده‌ها کنار روند و بیفتند، بر یقین من افزوده نمى‌شود». ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص 253؛ ج10، ص142؛ ج11، ص 179، 202؛ ج13، ص8.

[2]. «مؤمنان، فقط كسانى هستند كه وقتى یاد خدا شود دل‏هایشان ترسان مى‏شود، و هنگامى كه آیات او بر آنان خوانده شود به ایمانشان مى‏افزاید، و بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند». انفال، 2.

[3]. «آنان که به غیب ایمان می‌آورند». بقره، 3.

[4]. «گروهى را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمى‏یابى كه با كسانى كه با خدا و پیامبرش دشمنى دارند، دوستى برقرار كنند گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند. اینانند كه خدا ایمان را در دل‏هایشان پایدار كرده، و به روحى از جانب خود نیرومندشان ساخته، و آنان را به بهشت‏هایى كه از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است درمى‏آورد، در آنجا جاودانه‏اند؛ خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اینان حزب خدایند، آگاه باش كه یقیناً حزب خداوند پیروزند». مجادله، 22.

[5]. «قلب‌ها را بر روی زره نهاده بودند،گویی برای مرگ از یکدیگر پیشی می‌گیرند». ابن‌عنبه حسینی، عمدة الطالب، ص357.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: