فصل اول: بیعت با ولایتعهدی امام رضا(ع)
از حوادث و اتّفاقات تاريخي كه در ماه مبارك رمضان به وقوع پيوست، بيعت با ولايتعهدي حضرت امام علي بن موسي الرّضا(علیهما السلام) بود؛ كه بنا به نقل شيخ مفيد و ديگران در روز اول ماه رمضان سال 201 هجري صورت گرفت.[1]
واقعه واگذاري ولايتعهدي به حضرت رضا (علیهالسلام) از جانب مأمون يك نقشه سياسي بود. مأمون براي فرونشاندن آتش انقلابات داخلي و تظاهر به حسننيّت و ارادت خود به خاندان پيامبر(ص) كه تا آن زمان از جانب حكومت بنيعبّاس و خلفاي وقت، نظير منصور، هادي و هارون، تحت شديدترين فشارها و شكنجهها گرفتار بودند، اقدام به اين عمل کرد.
ستمگريها و بدرفتاريها، ظلم و تعدّي بنيعبّاس، نسبت به آل علي (علیهالسلام) كه اهلبيت و ذرّيّه پيغمبر و از نزديكترين افراد به آن حضرت و حامل علوم نبّوت ميباشند، فزوني گرفته بود.
حبس در بدترين زندانها، شكنجههاي شديد، آوارگي از وطن و مسكن، منعِ آب و نان، ضرب و شتم، هتك حرمت، كشتن با فجيعترين اشكال، نمونههايي از اين سختگيريها بود.
آل علي (علیهالسلام) هيچ تقصيري نداشتند، جز آنكه خير و سعادت بشر را ميخواستند و شيفته و دلباخته حق و خواستار عدالت و آزادي بودند و مردم، آنها را شايسته رهبري مسلمانان ميدانستند و پيامبر(ص) امّت را به آنها ارجاع داده تا دين، احكام و ساير مسائل شرعي را از آنها بياموزند. مردم، آل علي (علیهالسلام) را دوست ميداشتند و آنان، مالك دلهاي جامعه بودند.
در مقابل، بنيعبّاس افرادي ستمگر، ستمپيشه، غاصب، غارتگر بيتالمال و متجاوز بودند؛ خلافت اسلامي را مانند دوران بنياميّه از مسير خود خارج كرده و بدترين استبدادها و ديكتاتوريها را تشكيل دادند و آتش اختلافات نژادي و ملّي و عرب و عجم را بين مسلمانان روشن كردند؛ و براي آنكه مسلمانان از اصول اساسي اسلام و فهم حقايق قرآن بياطّلاع باشند و به حقوق خود آشنا نشوند و بنيعبّاس بتوانند روش حكومتهاي پيش از اسلام را مرتجعانه احيا نمايند، با
زبان عربي ـ كه همان زبان اسلام و قرآن بود ـ به مخالفت برخاسته و از توسعة آن، در قلمرو كشورهاي اسلامي جلوگيري كرده، زبانهاي محلّي را رواج دادند؛ كه حتّي ميگويند: به «ابومسلم» دستور دادند:
هرچه عربزبان در خراسان است، از بين ببر؛ زيرا آنهايي كه به زبان عربي آشنا نباشند و نتوانند مفاهيم و مقاصد قرآن را به طور مستقيم از قرآن بگيرند، طبعاً به آن وضع حكومت پر از تجمّلات و دستگاه عريض وطويل خلافت، مانند يك مسلمان آزاد و قرآني، با نفرت و بغض نمينگرند.
بنابراين، مأمون از كساني بود كه زبان فارسي را رواج ميداد و به شعراي پارسيزبان جايزه اعطا ميكرد؛ نه براي اينكه به فرهنگ و زبان پارسي علاقه داشت؛ بلكه براي اينكه جنگ عرب و عجم را به راه بيندازد و با جانبداري از يك گروه، حمايت آنها را جلب، و گروه ديگر را بكوبد؛ زيرا ايجاد تفرفه بين ملل عرب و عجم و رواج دادن تعصّبات باطل و ملّت را رودرروي هم قرار دادن، براي نگاهداري پايههاي حكومتي كه برخلاف احساسات عموم رفتار ميكرد، راه مؤثّري بود.
يكي از خيانتهايي كه بنيعبّاس به اسلام روا داشت، همين بود كه جامعه مسلمانان را از يكپارچگي خارج ساخت و بين آنان اختلاف ايجاد كرد و در حقيقت قيامهايي را كه عليه دستگاه خلافت در ايران و
كشورهاي ديگر آغاز شد، پايهريزي كردند؛ مردمان دلسوز و فهميده را مجبور به سكوت، و جاسوسان آنها جامعه را از امنيّت محروم كرده بودند.
بهاينعلل، مردم آنها را دوست نميداشتند و ستمهاي آنها به آل علي (علیهالسلام) دلها را از آتش اندوه ميسوزانيد.
عكسالعمل مردم در برابر اعمال ناهنجار بنيعباس، افزون شدن علاقه آنان به رهبران و امامان اهلبيت (علیهم السلام) بود. ولي حكومت كه فقط بر پايه زور پايدار مانده بود و به سرنيزه و تهديد و ارعاب اتّكا داشت، بر شدّت عمل خود ميافزود و دستهدسته سادات جوان و پير و هواخواهان حكومت آزاد اسلامي را به شهادت ميرساند و يا زندهبهگور ميكرد و يا اينكه در سياهچالها ميانداخت.[2]
آل علي(علیهالسلام) آزاديخواه و طرفدار حكومت حقّ و عدالت اسلامي برمبناي قرآن و سنّت نبوي بودند و مرور زمان ثابت كرد، بنيعبّاس كساني نيستند كه بتوانند رهبري مسلمانان را عهدهدار باشند.
تفكيك سياست از ديانت و دين از دنيا هم ممكن نبود تا بنيعبّاس بگويند ما سياست را اداره ميكنيم و آل علي(علیهالسلام) ديانت را؛ بنابراين، اگر از جنبه ديني و معنوي كم و كاستي داشته باشيم و هر خلاف شرعي نيز مرتكب شويم، با سياست و رياست و حكومت مغاير نيست.
[1]. هرچند در روز آن بين مورخان و محدثان اختلاف وجود دارد، برخی آن را روز اول ماه رمضان، برخی روز دوم، برخی چهارم، برخی ششم و برخی هفتم رمضان ذکر کردهاند که به نظر میرسد علت اختلاف از آن جهت باشد که پذيرش ولايتعهدی آن حضرت در اول ماه رمضان بوده و بيعت رسمی با آن امام(علیهالسلام) در ششم و هفتم ماه رمضان صورت گرفته است.
برای اطلاع از اقوال رجوع کنيد به: يعقوبی، تاريخ، ج2، ص488؛ طبری، تاريخ، ج7، ص139؛ صدوق، عيون اخبارالرضا(علیهالسلام) ، ج2، ص274؛ مفيد، مسارالشيعه، ص22؛ همو، الارشاد، ج2، ص261؛ طبرسی، اعلامالوری، ج2، ص 85 – 86؛ ابنجوزی، المنتظم، ج10، ص94؛ ابناثير جزری، الکامل فی التاريخ، ج6، ص326؛ ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص264؛ اربلی، کشفالغمه، ج3، ص123؛ ابنکثير، البداية و النهايه، ج10، ص269؛ کفعمی، المصباح، ص513؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص128؛ ج99، ص43.
[2]. ابوالفرج اصفهاني در كتاب مقاتل الطالبيين بهطورمفصل از اين جنايات پرده برداشته است.