اگر نظر انسان، نظر عبرت باشد و از ظاهر دنیا، باطن آن را بشناسد،
نگاهش به هر چیزی و هر پدیدهای او را از جهات متعدد هشیار و بیدار میسازد و در هر ذرّهای از ذرّات عالمِ امكان و هر برگی از برگهای درختان، ابوابی از معرفت و راههایی برای نیل به سعادت مییابد؛ بهشرط اینكه در زمره آنان باشد كه: ﴿وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً﴾[1] در شأن آنها است و از مردمانی كه وصف آنها ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لَایَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَایُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بَهَا﴾[2] است، نباشد.
بنابراین، كتاب تكوین ـ سراسرش و تمام ذرّاتش، كلمات، آیات و حروفش ـ پُر است از موعظه و نصیحت؛ بهشرط اینكه، شخص، سواد خواندن آن و عقل فهم معانی آن را داشته باشد.