سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

  عوامل سلب توفیق

این فقرات دعاوی شریف ابی‌حمزه ثمالی[1]  را با توجه بخوانید و اگر عیبی در كارتان است، آن را اصلاح كنید: «مَا لِی كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِیرَتِی وَقَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَحَالَتْ بَیْنِی وَبَیْنَ خِدْمَتِكَ سَیِّدِی لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنی وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّیْتَنی وَ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَیْتَنی أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنی مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَیْتَنی أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنی فی مَقَامِ الْكَاذِبِینَ فَرَفَضْتَنی أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلَتْنِی أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آیَسْتَنی أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَبَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی ...».[2]

 

اینها اشاره به یك سلسله از عوامل قلّت یا سلب توفیق است كه به‌هرحال توجه‌آموز، بیدارگر و عافیت‌بخش است.

من امیدوارم كه شما تحت تأثیر هیچ‌یك از عواملی كه در این دعا یاد شده قرار نگرفته باشید. به امید خدا برنامه‎ها را، مانند گذشته، اجرا كنید‌؛ جلو بروید‌؛ قدم بردارید كه سعادت‌های بزرگ و درجات عالی و مقامات بلند در انتظار شماست.

به حضرت بقیة‎الله، مولانا المهدی - ارواح العالمین له الفداء -، متوسل باشید و برای فرج ایشان دعا كنید.

به این بنده ضیعفِ سرمایه از دست داده و در بندِ نفس گرفتار مانده، از راه مرحمت دعا كنید.

ثَبَّتَكُمُ اللهُ وَاِیَّانَا بِالْقَولِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ.

و السلام علیكم و رحمة ‎الله

لطف‌الله صافی

 


[1]. عوف بن اسلم ، معروف به ابى‌حمزه ثمالى، از اصحاب حضرت امام زین‌العابدین(علیه‌السلام).

[2]. صحیفه سجادیه، ص222؛ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص588؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص164؛ کفعمی، المصباح، ص593 – 594؛ محدّث قمى، مفاتیح‌الجنان‌. «خداى من! چه شد كه هر وقت گفتم درون من، اصلاح شده و جایگاه من نزدیک توبه‎كنندگان شده است، گرفتارى‌ای پیش آمد كه ثبات قدم را هم از من گرفت و مانع خدمت به تو شد. مولاى من! شاید كه مرا از درگاه خویش رانده‎اى و از خدمتت ]بندگى، در بارگاه قدست[ بر کنار كرده‎اى یا آنكه دیدى من در حق تو كوتاهى كردم، پس تو نیز مرا از خویش دور كردى یا آنكه دیدى من از تو روى‌گردانم، پس مرا از خود راندی یا شاید مرا در زمره دروغ‌گویان یافتى از این روى، رهایم كردى یا شاید دیدى كه من سپاسگزار نعمت‌های تو نیستم، پس مرا محروم ساختی یا شاید مرا همنشین عالمان ندیدى از این روى خوارم نمودى؛ یا آنكه مرا در میان غفلت‌ورزان دیدى از رحمتت، ناامیدم كردى یا آنكه دیدى با اهل باطل انس می‌گیرم پس مرا به آنان واگذاردى».

 

موضوع: 
نويسنده: