اين فقرات دعاوي شريف ابيحمزه ثمالي[1] را با توجه بخوانيد و اگر عيبي در كارتان است، آن را اصلاح كنيد: «مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي وَقَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَحَالَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ سَيِّدِي لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَني وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَني وَ لَعَلَّكَ رَأَيْتَني مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَني أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَني مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَني أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَني في مَقَامِ الْكَاذِبِينَ فَرَفَضْتَني أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلَتْنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَني أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي ...».[2]
اينها اشاره به يك سلسله از عوامل قلّت يا سلب توفيق است كه بههرحال توجهآموز، بيدارگر و عافيتبخش است.
من اميدوارم كه شما تحت تأثير هيچيك از عواملي كه در اين دعا ياد شده قرار نگرفته باشيد. به اميد خدا برنامهها را، مانند گذشته، اجرا كنيد؛ جلو برويد؛ قدم برداريد كه سعادتهاي بزرگ و درجات عالي و مقامات بلند در انتظار شماست.
به حضرت بقيةالله، مولانا المهدي - ارواح العالمين له الفداء -، متوسل باشيد و براي فرج ايشان دعا كنيد.
به اين بنده ضيعفِ سرمايه از دست داده و در بندِ نفس گرفتار مانده، از راه مرحمت دعا كنيد.
ثَبَّتَكُمُ اللهُ وَاِيَّانَا بِالْقَولِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِينَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ.
و السلام عليكم و رحمة الله
لطفالله صافي
[1]. عوف بن اسلم ، معروف به ابىحمزه ثمالى، از اصحاب حضرت امام زينالعابدين(علیهالسلام).
[2]. صحيفه سجاديه، ص222؛ طوسي، مصباحالمتهجد، ص588؛ ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص164؛ کفعمی، المصباح، ص593 – 594؛ محدّث قمى، مفاتيحالجنان. «خداى من! چه شد كه هر وقت گفتم درون من، اصلاح شده و جايگاه من نزديک توبهكنندگان شده است، گرفتارىای پيش آمد كه ثبات قدم را هم از من گرفت و مانع خدمت به تو شد. مولاى من! شايد كه مرا از درگاه خويش راندهاى و از خدمتت ]بندگى، در بارگاه قدست[ بر کنار كردهاى يا آنكه ديدى من در حق تو كوتاهى كردم، پس تو نيز مرا از خويش دور كردى يا آنكه ديدى من از تو روىگردانم، پس مرا از خود راندی يا شايد مرا در زمره دروغگويان يافتى از اين روى، رهايم كردى يا شايد ديدى كه من سپاسگزار نعمتهای تو نيستم، پس مرا محروم ساختی يا شايد مرا همنشين عالمان نديدى از اين روى خوارم نمودى؛ يا آنكه مرا در ميان غفلتورزان ديدى از رحمتت، نااميدم كردى يا آنكه ديدى با اهل باطل انس میگيرم پس مرا به آنان واگذاردى».