بخش ششم: زبان حال بندگان
به این بخش از این لحاظ توجّه میكنیم كه متضمّن بیان بعضی شئون الوهیت و ربوبیت خداوند متعال و بعضی حالات فقر و احتیاج بنده به او و عرض ذلّت، حقارت و ضراعت به درگاه خداوند قادرِ قاهرِ بینیاز و تذكار نعمتهای خدای ربّالعالمینِ بینیاز، به این بنده محتاج است؛ تا حدّی كه به او هرچه لازم بوده و لازم داشته عطا كرده و تا درجهای به او لیاقت داده كه بتواند ـ باذنالله تعالی ـ در عالم تكوین، تصرّف نماید و عامل مشیةالله و ارادةالله گردد و به شنوایی الهی بشنود، به بینایی حقّ ببیند و به گویایی خدا بگوید.
زبانش زبان حقّ، دستش دست حقّ، و چشمش چشم حقّ شود و مصداق این آیه گردد:
درعینحالی كه مخلوق است بدون ادّعای كفرآمیز حلول و اتّحاد، از او كارهای خدایی صادر شود.
در حدیث قدسی است كه:
«نزدیك نمیشود به من بنده من به چیزی كه محبوبتر باشد بهسوی من از آنچه بر او فرض و واجب كردهام و همانا بنده من بهسبب انجام نوافل، به من نزدیكی و تقرّب حاصل میكند تا او را دوست بدارم. پس وقتی او را دوست داشتم من گوش او میشوم كه بهوسیله آن میشنود، و دیده او میشوم كه بهتوسّط او میبیند، و زبان او میشوم كه بهواسطه او سخن میگوید؛ اگر بخواند مرا اجابت میكنم او را و اگر از من سؤال كند به او عطا میكنم».
این همان مثل «حدید مُحْماة» است كه شاعر میگوید:
گوید آتش این به آهن تو منم |
|
من تو لیكن تو تویی و من منم |
اكنون این بندهای دعا را كه در آن تفضّلات و انعامات الهی را بر بندگان برمیشمارد بهدقّت بخوانید.
«یَا مَوْلَایَ أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ...؛ ای آقای من! تو آنكسی هستی كه منّت فرمودی، یعنی خیر بسیار دادی.
ـ تو آنكسی هستی كه نعمت دادی.
ـ تو آنكسی هستی كه احسان كردی.
ـ تو آنكسی هستی كه زیبا و جمیل آفریدی.
ـ تویی آنكه فضل و زیادتی دادی.
ـ تویی آنكه كامل كردی.
ـ تویی آنكه روزی دادی.
ـ تویی آنكه توفیق دادی.
ـ تویی آنكه عطا كردی.
ـ تویی آنكه بینیاز گردانیدی.
ـ تویی آنكه مال و سرمایه بخشیدی.
ـ تویی آنكه جاه و منزل دادی.
ـ تویی آنكه كفایت كردی.
ـ تویی آنكه هدایت فرمودی.
ـ تویی آنكه نگهداشتی.
ـ تویی آنكه پوشاندی.
ـ تویی آنكه آمرزیدی.
ـ تویی آنكه اقاله كردی و از گناه گذشتی.
ـ تویی آنكه قدرت دادی.
ـ تویی آنكه عزیز گردانیدی.
ـ تویی آنكه كمك و یاری فرمودی.
ـ تویی آنكه اعانت كردی.
ـ تویی آنكه تأیید كردی.
ـ تویی آنكه یاری كردی.
ـ تویی آنكه شفا دادی.
ـ تویی آنكه عافیت بخشیدی.
ـ تو آنكسی هستی كه اكرام كردی و گرامی داشتی.
ـ مقدس و بلندمرتبهای تو، از برای توست حمد و سپاس دائم و شكر جاودان».
در این بندها ـ چنانكه میخوانیم ـ دعاكننده به اینهمه لطف، احسان و انعام خدا به بندگانش اعتراف مینماید و آنها را برمیشمارد و تفصیل
میدهد كه از آنها غافل نشود و خدا را در تمام این احوال كه مشمول لطف، عنایت، رحمانیّت و رحیمیّت اوست فراموش ننماید.
در هریك از این بندها با یكی یا بیشتر از صفات و اسماءالحسنی تجدید شناسایی نموده، معرفت خود را تازه و نو میكند.
بهطور فهرست ـ برای اینكه ابعاد گوناگون این دعا و جملههای آن معلوم شود ـ برخی از اسماءالحسنی را كه بیشتر، از اسمایی است كه از جهت صدورِ فعل خاصّی بر خدا اطلاق شده است یادآور میشویم و به این كیفیّت بیان میكنیم:
اطلاق این اسما ـ كه همه اسماءالحسنی است ـ بر خداوند متعال به ملاحظه صدور افعالی است كه در این بندهای دعا به آنها اشاره شده است.
از سوی دیگر در این بخش، بندهایی را كه مربوط به بنده و اعتراف به سوء رفتار او در مقام عبودیّت و اطاعت خدا و درخواست عفو و بخشش است میخوانیم و عرض میكنیم:
«اما خدایا! منم كه معترف به گناهانم میباشم پس مرا بیامرز.
ـ منم آنكه بد كردم، منم آنكه مرتكب خطا شدم.
ـ منم آنكه همّت بر انجام معصیت گماشتم، منم آنكه به راه جهالت و نادانی رفتم.
ـ منم آنكه غفلت كردم، منم آنكه سهو نمودم.
ـ منم آنكه به خود یا به غیر تو اعتماد كردم، منم آنكه به عمد، راه تو را ترك كردم.
ـ منم آنكه وعده دادم، منم آنكه خلف وعده كرده به آن عمل نكردم.
ـ منم آنكه عهد خود را شكستم، منم آنكه اقرار كردم.
ـ منم آنكه اعتراف دارم به نعمت تو بر من و نزد من و با گناه بهسوی تو باز میگردم. پس بیامرز گناهانم را ای كسی كه گناه بندگان به او زیان نرساند و بینیاز از طاعت ایشان است و هم اوست كه هركس را كه عمل صالحی كند، او به كمك و رحمتش توفیق بر آن عمل داده است».
«از برای توست حمد و سپاس، خدای من و آقای من!».
از این جملهها پس از آنكه خدا را به اوصاف و اسمای حسنایش بهوسیله جملههای مربوط به معرفةالله شناختیم، خود را میشناسیم و موضع و موقعیت خود را در برابر خدا و اینهمه نعمتها زیر نظر قرار میدهیم. این خودشناسی اگر برای انسان خداشناس حاصل شود، اساس كمال، سیر و ترقّی بهسوی ملكوت اعلی و قرب باریتعالی است.
در این سیر آگاهانه انسان متوجّه است كه همه توفیقات و خیرات، همه نعمتها و هرچه دارد همه از اوست و باید از او مدد بخواهد و او را بپرستد غیر از او همه به او محتاج و نیازمندند و او ستّارالعیوب و غفّارالذّنوب است.
ای مرهم سینهها به صد غمخواری |
|
|
|
از ما همه زلّت و ز تو غفّاری |
|
رسوای دو عالم به یقین خواهم بود |
|
|
|
گر پرده لطفت نكند ستّاری |
|
در دنبال این اعترافات باز به برخورد عاصیانه عبد با اوامر و نواهی خدا ابراز، اعتراف و اقرار میشود و در واقع با این اقرار از آن سوء برخورد به درگاه خدا عذرخواه میشویم:
«خدای من! تو امر كردی به من پس من (به جای اطاعت) تو را معصیت كردم و مرا (از كارهای زشت) نهی كردی، من نهی تو را مرتكب شدم. پس صبح كردم درحالیكه نه صاحب برائتی است از برای من تا اعتذار بجویم و نه صاحب قوّه و نیرویی تا با آن نصرت جویم. پس به چه چیز (و با چه رویی) به تو توجّه كنم و تو را قبله دعای خود قرار دهم.
آیا به گوش و چشم یا به زبان یا به دستم یا به پایم؟ آیا همه اینها نعمتهای تو نیست كه نزد من است و به همه تو را معصیت كردهام.
ای آقای من! از برای تو حجّت و راه است بر من (كه من محكومم و هیچ حجّت و عذری ندارم)».
«یَا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الْآبَاءِ وَالْاُمَّهَاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی، وَمِنَ السَّلَاطِینِ أَنْ یُعاقِبُونِی، وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلَیَّ مَا اطَّلَعْتَ
«ای كسی كه مرا پنهان كردی از پدران و مادران (و عیب مرا از آنها پوشاندی) تا مرا نرنجانند و آزار ندهند و از خویشان و برادران تا اینكه سرزنش ننمایند و از زورمندان و سلاطین تا اینكه مرا عقاب ننمایند. و اگر مطّلع میشدند ای آقای من! بر آنچه تو اطّلاع داری از من، مرا مهلت نمیدادند و ترك میكردند و از من میبریدند».
سپس عرض خضوع، ذلّت و مسكنت به درگاه الهی مینماید و به علم یقینی خود بر اینكه خدا از او از كارهای بزرگ سؤال مینماید، تأكید میكند كه شاید در آن اشاره به این باشد كه غیر عظائم و امور بزرگ، مورد سؤال قرار نمیگیرد. یا اگر مورد سؤال قرار بگیرد سختگیری در حساب و گرفتن جواب سؤال نمیشود. یا اینكه سؤال از كلّ آنها و از همهكس حتمی نیست و از بعضی آنها یا بعضی اشخاص عفو میشود. بهخلاف امور بزرگ كه اگر بدون توبه و تدارك بمیرد از او سؤال میشود.
در این بندها عدل الهی را متذكر میشود كه به هر صورت با بنده معامله كند جای سؤال و ایرادی نیست؛ اگر او را عذاب كند به گناهان اوست و اگر عفو فرماید به حلم، جود و كرم خود با او رفتار كرده
است كه او حاكم عادلی است كه ستم نمیكند و اگر به عدل با بنده گنهكار عمل كند موجب هلاكت او میشود لذا دعا میكنیم:
«رَبَّنا عَامِلْنَا بِفَضْلِكَ وَلَا تُعَامِلْنَا بِعَدْلِكَ»؛
و در مقام جلب عنایات و تفضّل او به خودمان میگوییم:
«یَا كَرِیمُ یَا قَدِیمَ الْإِحْسَانِ وَیَا غَفَّارُ وَیَا جَوَادُ»؛
و به اسم العادل در هنگام دعا بر ظالم، پناه میبریم.
[1]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص344 ـ 345؛ مجلسی، زادالمعاد، ص178 – 179؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام)..
[2]. انفال، 7. «و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی بلکه خدا انداخت».
[3]. کلینی، الکافی، ج2، ص352 ـ 353؛ حر عاملی، الجواهرالسنیه، ص121؛ همو، وسائلالشیعه، ج4، ص72.
[4]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص344 ـ 345؛ مجلسی، زادالمعاد، ص179؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام)..
[5]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص345؛ مجلسی، زادالمعاد، ص179؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).
[6]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص345؛ مجلسی، زادالمعاد، ص179؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).