جمعه: 7/ارد/1403 (الجمعة: 17/شوال/1445)

كلمه پایانی دعا

موافق روایت شیخ جلیل كفعمی در البلدالامین[1] و علّامه مجلسی در كتاب زادالمعاد،[2] این دعای بزرگ به این كلمات پایان می‎یابد[3]:

 

«لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِیكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَلَكَ الْحَمْدُ وَأَنْتَ عَلَی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ یَا رَبِّ یَا رَبِّ»؛

«نیست خدایی غیر از تو، یكتایی تو كه شریك از برای تو نیست. از برای تو و مختص به توست، ملك و فرمانروایی و از برای توست حمد و تو بر هر چیزی قدیر و توانایی، ای پروردگار من، ای پروردگار من (یا: ای آقای من، ای آقای من!)».

دعا با اقرار به توحید و نفی شریك بعد از مسئلت خلاصی از آتش، پایان می‎یابد كه باتوجه‌به حدیث سلسلة‌الذهب و كلام قدسی خداوند متعال: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی وَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[4] بسیار مناسب و به مورد است.

چنان‌كه تكرار «یا ربّ» با گریه و زاری و اشك جاری، كاشف از حضور خاصّ در محضر خداوند باری‌تعالی و قبول دعا و تكرار بیشتر آن، موجب حضور بیشتر و خشوع و خضوع افزون‌تر است و شخص را از خود، بیگانه‎تر و با خدا آشناتر می‎سازد.

خدایا! ما را از این حالات شورانگیز، شوق‎آمیز و اقبال و توجّه به خودت بهره‎مند فرما.

خدایا! لذّت آشنایی با خودت، دعا و مناجات و عرض حاجات و فقر و مسكنت به درگاهت را در ذائقه باطن و روح ما بیش‌ازپیش

 

شیرین و شیرین‌تر ساز. یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا اَللهُ.

یا رَبْ به صفات كمال تو
به كتاب بزرگ و حكیم تو
یا رَبْ به مقام عظیم نبیّ
یا رَبْ یا رَبْ به حقّ زهرا
یا رَبْ به ولیّ شهید زكیّ
یا رَبْ به حسین و شجاعت او
به جهاد و همّت و ایثارش
به تنِ آغشته به خون او
به مقام سیّد ساجدین
به امام باقر علم دین
یا رَبْ یا رَبْ به‌حقِّ صادق
به مقرّ عدل و نهی كاظم
به ولای رضا و مقاماتش
به تقی شمس فلک ایمان
به هدایتِ هادی و ارشادش
یا رَبْ به حسن امام مبین
یا رَبْ یا رَبْ به امام زمان
مشمول عنایت خاصّم كن
بر خوانِ تفضّلم بنشان
عفوم ز گناه و خطایا كن
جامی ز شراب طهورم ده
یا رَبْ یا رَبْ یا ربّاه
 

 

یا رَبْ به جمال و جلال تو
قرآن مجید كریم تو
به مقام جلیل علیّ ولیّ
آن مهر سپهر كمال و حیا
محبوب نبیّ حسن بن علیّ
به قیام و صبر و شهامت او
به همه اصحاب و به انصارش
به همه حالات و شئون او
سر عابدین و موحّدین
فیّاض معارف و بحر یقین
كشّاف علوم و به‌حقّ ناطق
مسجون و به خلق جهان حاكم
به كمال و فضایل و آیاتش
كانِ كرم و جود و احسان
به دعا و نماز و به اورادش
سرخیل اعاظم اهل یقین
موعود رسل مأمول جهان
ز این بند بلیّه خلاصم كن
و از هول قیامتم برهان
حفظم ز شرور و رزایا كن
راهی سوی بزم حضورم ده
اَكرِم مثوی «لطف‎الله»
 

 

بِعَوْنِ اللهِ وَتَوْفیقِهِ در اینجا كلام ما پایان پذیرفت و خداوند متعال را سپاسگزارم كه در این ایام كه در شهر لندن برای معالجه هستم، اوّلاً: به من توفیق عنایت فرمود كه با این دعای شریف ـ حسب درك بسیار ناقص و ناچیز خود ـ مرتبط باشم و از لذّت یاد و ذكر او در این حال بیماری محروم نباشم. ثانیاً: معالجات را كه با سه عمل جراحی انجام شد، ناجح و مفید قرار داد، كه او هم مسبّب همة اسباب است و هم تأثیر همة اسباب زیر نظر عنایت او و به تقدیر و اراده و مشیّت اوست. همة نعمت‌ها به او منتهی می‎شود و همة اسباب را او به لطف و عنایت خود فراهم می‎نماید. فَالْحَمْدُ كُلُّهُ لَهُ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَمُسْتَحِقُّهُ.

نفس می‎نیارم ز دار شكر دوست
 

 

 

كه شكری ندارم كه در‎ خورد ‎اوست
 

     
 

***

بنده همان به كه ز تقصیر خویش
ورنه سزاوار خداوندیش
 

 

عذر به درگاه خدا آورد
كس نتواند كه به‌جا آورد
 

 

***

إِلَهِی لَكَ الْحَمْدُ الَّذِی أَنْتَ أهْلُهُ
 

 

 

عَلَى نِعَمٍ مَا كُنْتُ قَطُّ لَهَا أَهْلاً
 

مَتَى ازْدَدْتُ تَقْصِیراً تَزِدْنی تَفَضُّلاً
 

 

 

کَأَنِّی بِالتَّقْصِیرِ أَسْتَوْجِبُ الْفَضْلَا[5]
 

     
 

و چون یكی از اسباب مهم توفیق حقیر در تألیف كتاب‌هایی كه نوشته‎ام به عنایت حضرت مسبّب‎الاسباب ـ جلّت حكمته ـ همسر معظّمه، علویّة محترمه و كریمه از بیت فقاهت و سیادت بوده است و بااینكه متجاوز از چهل سال است كه غالباً بیمار و در حال استعلاج بودم، ایشان علاوه ‌بر تحمّل زحماتِ پرستاری و خانه‎داری، در نوشتن همه آثاری كه دارم آنچه در توان داشته به من یاری و كمك كرده و به كارم تشویق و ترغیب نموده است، لذا امیدم به لطف خداوند متعال این است كه بر نواقص بسیار كه در نوشته و آثار حقیر است قلم عفو كشیده و هریك را به‌عنوان عملی خالص و تمام، قبول فرموده و ثواب این نوشته را در نامه عمل ایشان ـ كه در همه ثواب‌های آثار حقیر، نظماً و نثراً شریك است ـ ثبت فرماید و پدر و مادرم را كه از كودكی تا سالمندی زحمات طاقت‌فرسای تربیت و تعلیم و تكمیل مرا به ‌عهده داشتند غریق رحمت فرماید.

لَا عَذَّبَ اللهُ اُمّی إِنَّهَا شَرِبَتْ
وَكَانَ لِی وَالِدٌ یَهْوَى أَبَا حَسَنٍ
 

 

حُبَّ الْوَصِیِّ وَغَذَّتْنِیهِ بِاللَّبَنِ
فَصِرْتُ مِنْ ذِی وَذَا أَهْوَى أَبَا حَسَنٍ
 

 

تذكّر لازم: پس از بازگشت از سفر، در این نوشته تجدید نظر شد و بعضی مطالب مختصر مثل مصادر روایات، بر آن اضافه شد و چون به مناسبت اربعین حسینی ـ روحی لتراب مقدم خدّام مشهده الفداء ـ این

 

اشعار را در این سفر، عرض و به مجمع اسلامی جهانی تقدیم داشتم، مناسب دانستم آن را نیز برای حُسن ختام به نام نامی آن حضرت پایان‌بخش این نوشته قرار دهم. وَمَا تَوْفِیقی إِلَّا بِاللهِ.

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است
 

 

 

هركه را می‎نگرم غم‌زده و محزون است
 

زینب از شام بلا آمده یا آنكه رباب
 

 

 

كز غم اصغر بی‌شیر دلش پرخون است
 

یا كه لیلا به سر قبر پسر آمده است
 

 

 

كه‌ اشكش از دیده روان همچو شط جیحون است
 

مادر قاسم ناكام كه می‎نالد زار
 

 

 

بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است
 

در ره كوفه و در شام و سرا ظلم یزید
 

 

 

كس نپرسید ز سجاد كه حالت چون است
 

دختر شیر خدا ناطقه آل رسول
 

 

 

كز نهیب سخنش كفر و ستم موهون است
 

كرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود
 

 

 

كه یزید شقی از دین خدا بیرون است
 

زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین
 

 

 

حقّ و حرّیت و اسلام به او مدیون است
 

هان بیایید و ببینید كه در راه خدا
 

 

 

صحنهݘ رزم ز خون شهدا گلگون است

 

آه و افسوس كه كشتند لب‌تشنه امام
 

 

 

زخم بر پیكر پاكش ز عدد افزون است
 

قصّهݘ كرب و بلا قصّه صبر است و قیام
 

 

 

به فداكاری و جانبازی و دین مشحون است
 

تا ابد نام حسین بن علی در تاریخ
 

 

 

با ثبات قدم و نصرت حقّ مقرون است
 

جاودان عزّت حزب‌الله و انصار خداست
 

 

 

خیمهݘ باطل و احزاب دگر وارون است
 

هركه در حصن ولایت رود از روی خلوص
 

 

 

ز آتش دوزخ و آن هول و خطر مأمون است
 

«لطفی» از عاقبت كار مكن قطع امید
 

 

 

كه به الطاف حسین بن علی میمون است
 

     
 

وَآخِرُ دَعَوَانَا أَنِ ‎الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

لطف‎الله صافی غَفَرَ اللهُ لَهُ جَرَائِمَهُ وَآثَامَهُ

لندن، صفر 1411 هـ . ق

 


[1]. کفعمی، البلدالامین، ص285.

[2]. مجلسی، زادالمعاد، ص182.

[3]. ابن‌طاوس& در كتاب اقبال‌الاعمال برای این دعا پس از جمله: «یا رَبِّ یا رَبِّ» بخش‌های دیگری نیز بیان كرده است که در پایان کتاب توضیحاتی درباره آن آورده‌ایم. ر.ک: ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348.

[4]. اربلی، کشف‌الغمه، ج3، ص101 ـ 102.

[5]. ر.ک: ابن‌نجّار بغدادی، ذیل تاریخ بغداد، ج5، ص125؛ زبیدی، تاج‌العروس، ج15، ص579. «پروردگار من تو را شکر و حمدی که سزاوار توست و تو اهل آن هستی در برابر نعمت‌هایی که هرگز من اهل آن نعمت‌ها نبوده‌ام. هروقت تقصیر و گناه را زیاد می‌کنم تفضّل و احسان خودت را زیاد می‌کنی مثل اینکه به من به‌سبب کوتاهی و تقصیر سزاوار احسان و نیکویی می‌شوم».

موضوع: 
نويسنده: