سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

خاطره‌ای از سفر به هند

در سفری که به هند رفته بودم و در بنارس بودم (البته اکثریت جمعیت آنجا بت‌پرست هستند)، دانشگاه بسیار بزرگی داشت مسلمان‌های بسیار متعهدی هم داشت یکی از خصوصیات مسلمان‌های آنجا این بود که از کفار متأثر نشده بودند، در لباس و زندگی آنها اثر نگذاشته بود. اتفاقاً شب نیمۀ شعبان بود، در مدرسه‌ای که ما بودیم، در وقت سحر دیدم عده‌ای از آقایان به‌سوی جایی حرکت می‌کنند. پرسیدم می‌خواهید کجا بروید؟ ـ رودخانۀ مهمی‌در آنجا بود که بخواهم تفصیلاتش را بگویم طول می‌کشد ـ ، گفتند می‌خواهیم برویم در آن رودخانه، خدمت حضرت ولیّ عصر(عج) عریضه بیاندازیم.

 

من گفتم: من هم با شما می‌آیم، عریضه نوشتم و به آنجا بردم، در بین راه که با آنها صحبت می‌کردم، یکی از آنها گفت: من در شهری هستم که خانوادۀ مسلمان فقط خانوادۀ ما است و دیگر کسی نیست.

البته در این شرایط امتحان سنگین‌تر و شدیدتر است، و اگر انسان دینش را حفظ کند ثوابش بیشتر است.

کسی که خدا و محمد و آل محمد(ص) را شناخته باشد در هیچ شرایطی متزلزل نمی‌شود. خداوند شما را در راه اسلام و ایمان و ولایت ثابت‌قدم بدارد.

 

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: