سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

برخی از خصوصیات رفتاری والدین معظّم‌له

اما اینکه نسبت به زندگی والدین حقیر پرسیدید باید بگویم زندگانی اقتصادی ما خیلی ساده بود و مشكلی نداشت و این هم به‌واسطه همان توافق و یگانگی بین آنها بود.

والده ما هم اهل سواد و فضل بودند و در برنامه‌های عبادتی، مثل همین ماه مبارک رمضان یک شب نمی‌شد که ایشان دعای ابوحمزه را در سحر نخواند یا دعای افتتاح را در شب ماه مبارك نخواند آن‌هم با گریه و سوز مثال‌زدنی.

یک زاد المعاد آقای والد داشتند و یكی هم والده كه از بس هنگام خواندن دعا گریه کرده بود با اینكه با دستمال اشک‌هایش را می‌گرفت باز هم حاشیه زاد المعاد پر بود از اثر اشک‌های ایشان.

در مورد قرآن كریم هم در ماه رمضان هر سه روز یک بار، قرآن را ختم می‌کرد و در غیر آن هم یادم نیست ولی احتمال زیاد به همین صورت بود.

در زندگی هم هیچ وقت از هم گله‌ای نداشتند. با تمام مشكلات اقتصادی و كمبود امكاناتی كه بود زندگی آنها در کمال لذّت و ابتهاج بود. والده‌ام می‌گفت: یک روزی سفره را كه‌ انداخته بودم وقتی بچّه‌ها آمدند و سر سفره نشستند كه در سفره غذای كمی بود. به بچه‌ها گفتم كه خیال می‌کنم سر سفره‌ای نشسته‌اید که همه چیز در آن هست،

 

ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه می‌گفت پشیمانم كه این‌قدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم كردم.

والدین حقیر در تربیت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ هم والد اهتمام داشتند و هم والده‌مان. اصلاً اخلاقشان خودش تربیت بود. وقتی پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند اولاد خوب تربیت می‌شوند. قرآن می‌فرماید:

﴿الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾؛[1]

یعنی شهر پاک، جامعه پاک و خانواده پاک، محصولش پاک است.

ما كوچك كه بودیم مثلاً ده ساله، هیچ‌گاه به ما نمی‌گفتند كه شما ضعیفید روزه نگیرید. خود والده‌ام ماه رجب و شعبان را روزه می‌گرفتند و در سایر ایام هم تا جایی كه می‌توانستند روزه می‌گرفتند. به ما می‌گفت اگر روزه بگیرید برای شما شب تخم‌مرغ نیمرو می‌کنم و ما را تشویق می‌کرد که روزه بگیریم. در همان زمان، اول ماه شعبان و نیمه ماه و آخر ماه را روزه می‌گرفتیم؛ ماه رجب هم همین‌طور بود.

خیلی حالات معنوی خوبی داشتند. اشعاری را والده ما همیشه می‌خواند كه بسیار آموزنده بود:

خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
 

 

 

دیــبا نتوان بافت از این پـشم که رشتیم
 

بـر اوج معاصی خط عذری نکشیدیم
 

 

 

پهلـــوی کبـــائر حسنــاتی ننوشتیم
 

مـــا کشته نفسیم و بس آوخ که برآید
 

 

 

از مـــا به قیامت که چرا نفس نکشتیم

 

افسوس برین عمر گران‌مایه که بگذشت
 

 

 

ما از ســر تقصیر و خطا در نگذشتیم
 

     
 

یا شعر جالبی هست كه همیشه ایشان می‌خواندند:

گفتی که تو را عـذاب خواهم فرمود
آنجــا که تویی عذاب آنجا نبود

 

 

مـن در عجبم که در کجا خواهد بود
آنجا که تـو نیستی کجا خواهد بود؟

 

 

این‌طور مطالب معرفتی را به ما یاد دادند. خدا ان‌شاءالله رحمتشان كند.

به‌هرحال هر کدام همسر دارید بر استحکام و مودّت و محبت بیفزایید. همدیگر را درک کنید و بدانید که نهاد خانواده، نهادی الهی و روحانی است.

آنهایی هم كه ازدواج نكرده‌اند باید حتماً در مقام ازدواج باشند. فرهنگی كه الآن متأسفانه حاكم است كه باید مثلاً در فلان تالار با تشریفات زیاد باشد همه خلاف است و باید كنار گذاشته شود. ازدواج‌ها باید خیلی ساده برگزار شود. ان‌شاءالله خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید و پیوند و یگانگی را بین همه خانواده‌ها برقرار نماید.

 

 

 

[1]. ‌اعراف، ‌‌58. «شهر پاك ثمره‌اش به اذن خداوند پاك است».

نويسنده: