اما اینکه نسبت به زندگی والدین حقیر پرسیدید باید بگویم زندگاني اقتصادي ما خيلي ساده بود و مشكلی نداشت و این هم بهواسطه همان توافق و یگانگی بین آنها بود.
والده ما هم اهل سواد و فضل بودند و در برنامههاي عبادتي، مثل همين ماه مبارک رمضان يک شب نميشد که ایشان دعاي ابوحمزه را در سحر نخواند يا دعاي افتتاح را در شب ماه مبارك نخواند آنهم با گريه و سوز مثالزدنی.
يک زاد المعاد آقاي والد داشتند و یكی هم والده كه از بس هنگام خواندن دعا گريه کرده بود با اینكه با دستمال اشکهايش را ميگرفت باز هم حاشيه زاد المعاد پر بود از اثر اشکهای ایشان.
در مورد قرآن كریم هم در ماه رمضان هر سه روز يک بار، قرآن را ختم ميکرد و در غیر آن هم یادم نیست ولی احتمال زیاد به همین صورت بود.
در زندگی هم هيچ وقت از هم گلهاي نداشتند. با تمام مشكلات اقتصادی و كمبود امكاناتی كه بود زندگي آنها در کمال لذّت و ابتهاج بود. والدهام ميگفت: يک روزي سفره را كه انداخته بودم وقتی بچّهها آمدند و سر سفره نشستند كه در سفره غذای كمی بود. به بچهها گفتم كه خيال ميکنم سر سفرهاي نشستهاید که همه چيز در آن هست،
ولي فهميدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشيدم و همیشه میگفت پشیمانم كه اینقدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم كردم.
والدین حقیر در تربيت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ هم والد اهتمام داشتند و هم والدهمان. اصلاً اخلاقشان خودش تربيت بود. وقتي پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند اولاد خوب تربيت ميشوند. قرآن ميفرمايد:
یعنی شهر پاک، جامعه پاک و خانواده پاک، محصولش پاک است.
ما كوچك كه بودیم مثلاً ده ساله، هیچگاه به ما نمیگفتند كه شما ضعیفید روزه نگيريد. خود والدهام ماه رجب و شعبان را روزه ميگرفتند و در سایر ایام هم تا جایی كه میتوانستند روزه ميگرفتند. به ما ميگفت اگر روزه بگيريد براي شما شب تخممرغ نيمرو ميکنم و ما را تشويق ميکرد که روزه بگیريم. در همان زمان، اول ماه شعبان و نیمه ماه و آخر ماه را روزه ميگرفتيم؛ ماه رجب هم همينطور بود.
خیلی حالات معنوی خوبی داشتند. اشعاري را والده ما همیشه میخواند كه بسیار آموزنده بود:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم |
|
|
|
دیــبا نتوان بافت از این پـشم که رشتیم |
|
بـر اوج معاصی خط عذری نکشیدیم |
|
|
|
پهلـــوی کبـــائر حسنــاتی ننوشتیم |
|
مـــا کشته نفسیم و بس آوخ که برآید |
|
|
|
از مـــا به قیامت که چرا نفس نکشتیم
|
|
افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت |
|
|
|
ما از ســر تقصیر و خطا در نگذشتیم |
|
یا شعر جالبی هست كه همیشه ایشان میخواندند:
گفتی که تو را عـذاب خواهم فرمود |
|
مـن در عجبم که در کجا خواهد بود |
اينطور مطالب معرفتي را به ما ياد دادند. خدا انشاءالله رحمتشان كند.
بههرحال هر کدام همسر داريد بر استحکام و مودّت و محبت بيفزایيد. همدیگر را درک کنيد و بدانيد که نهاد خانواده، نهادی الهي و روحاني است.
آنهايي هم كه ازدواج نكردهاند بايد حتماً در مقام ازدواج باشند. فرهنگی كه الآن متأسفانه حاكم است كه باید مثلاً در فلان تالار با تشریفات زیاد باشد همه خلاف است و باید كنار گذاشته شود. ازدواجها باید خیلی ساده برگزار شود. انشاءالله خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید و پیوند و یگانگی را بین همه خانوادهها برقرار نماید.
[1]. اعراف، 58. «شهر پاك ثمرهاش به اذن خداوند پاك است».