سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

مكارم اخلاق سیّدالشهدا‌(علیه‌السلام)

گرچه فداكاری بی‌مانند، استقامت، حق‌پرستی، توكل، قدرت اراده، چشم‌پوشی از مظاهر و جلوه‌های فریبنده دنیا و قطع علائق در واقعه جانسوز كربلا به‌قدری از وجود حسین‌(علیه‌السلام)  تجلّی كرده، و دل‌ها را مجذوب او نموده كه به عظمت‎های دیگر آن حضرت كمتر توجّه می‎شود.

مثل اینكه افكار جامعه و عقول بشر كسی را كه در راه یاری حقّ، فداكاری و از خودگذشتگی نشان دهد مالك تمام عظمت‌ها و فضایل می‎دانند و هرچه درجه فداكاری عالی‌تر و خالص‎تر باشد، عظمت شخصیت او در دل‌ها بیشتر می‎شود.

فداكاری بی‌مانند حسین‌(علیه‌السلام)  به‌قدری پایه او را بالا برده كه در هر میدان مقایسه و مسابقه می‎تواند با همین یك صفت با صاحب هر خُلق كریم مسابقه دهد.

حقیقت هم همین است ظهور آن استقامت و شجاعت و پایداری و مناعت از هیچ‌كس قابل ‌تحقّق نیست مگر آنكه در نواحی دیگر اخلاق نیز عظیم و برجسته و ممتاز باشد. ایمان و معرفت، یقین، بصیرت، توكل و اعتماد بر خدا، زهد و صبر باید به‌حدِّ اعلا و وفور در شخص وجود داشته باشد تا بتواند مظهر آن آیات عظیمه و عجیبه و خویشتن‌داری و صبر و استقامت گردد.

علایلی می‎گوید: در آنچه از اخبار و تاریخ حسین نزد ماست می‎بینیم كه حسین كمال مواظبت را در تأسّی به جدّش داشت، به‌طوری‌كه از همه جهات و نواحی نمونه كامل پیغمبر بود، و آن‌چنان از دنیا و نعمت‌های آن دل كنده بود كه وقتی به امام زین‌العابدین‌(علیه‌السلام)  گفته شد چه كم‌اند فرزندان پدرت؟ در

 

پاسخ فرمود:

«عجب دارم چگونه صاحب فرزند شد و حال اینكه از نماز و عبادت در شب و روز فارغ نبود پس كسی كه چنین باشد كجا فرصت آن دارد كه به زنان بپردازد».[1]

كسی كه همه حالات، سكون، حركت، فكر و تأمّلاتش الهی بود می‎بینیم كه در جهاد فداكارانه شمشیر می‎زد، و ازخودگذشته بود، هیچ كار و تكلیفی او را از وظیفه و تكلیف دیگر باز نمی‎داشت.[2]

و باز هم علایلی می‎گوید: مردی كه برای خدا، و به نام خدا قیام كند، و به نام خدا دنبال هدف برود و به نام خدا بمیرد، چگونه هدفش عالی و مقصدش بلند است؟ هدف چنین كسی، هدف است اما نه هدفی كه شهوات نفسانی آن را معیّن كرده باشد، و مقصد چنین كسی، مقصد است اما مقاصد دیگران مانند آن نیست. این مقصدی است كه مقاصد دنیایی و مادی در كنار آن حقیر است، به‌جز ملكوت‌اعلی به جایی نظر ندارد و به غیر از آسمان حقیقت قرارگاهی نمی‎طلبد.

پس شگفت نیست اگر به آن عالم، مشتاق، و طالب رفتن به آن قرارگاه باشد. مردم به وطن‌ها و مقاصد و هدف‌های‌شان مشغول و مشتاق هستند، و این شخصیت با قرارگاه خود، و ملكوتِ‌اعلی مأنوس است، تا اینكه می‎گوید:

ما اگر حسین را در بین بزرگان و صاحبان شخصیت و عظمت مقدم بداریم فقط این نیست كه مرد عظیمی را مقدّم داشته باشیم بلكه عظیمی را مقدّم داشته‎ایم كه هر باعظمتی در عظمت، فرود اوست و شخصی را برتری می‎دهیم كه از هر شخصیت بالاتر است، و مردی را مقدّم می‎داریم كه فوق تمام رجال

 

تاریخ در حال اجتماع آنهاست؛ و این تقدیم، هیچ كار تازه و بدیعی نیست؛ زیرا تمام رجال تاریخ را كه می‎شناسیم عمر خود را در تحصیل مجد و بزرگواری زمین به پایان رساندند، اما حسین جان خود را در راه تحصیل مجد آسمان فدا كرد و چنین كسی بالاتر و برتر است.

ما عظمایی را كه می‎شناسیم هركدام از جهتی باعظمت بوده‎اند؛ یكی از جهت شجاعت و یكی از ناحیه مردانگی، و دیگری برای زهد، و یكی از جهت خودگذشتگی و فداكاری، و یكی از ناحیه علم و دانایی؛ اما عظمت در هر لباس و ازهرجهت و در هر نمایش انسانی به قسمی كه سرچشمه هر عظمت و نمونه بزرگواری در هر شكل و قیافه باشد كه مردم او را ببینند منحصر به شخص حسین است.

ما همه انواع بزرگی را در نفسیات و در نسب عالی او لمس می‎كنیم. آری پدرش مثل او بود ولی او پدری مانند خودش برای خود نیافت.

پس مردی كه از هر نظر به او نگاه كنی، و به‌ هر جهت كه او را ببینی عظمت و بزرگی ببینی و او را به عظیمی منتهی ببینی، مردی است كه مجمع عظمت‌ها و مركز اقتران بزرگی‎هاست.

مردی كه از عظمت نبوت محمد و عظمت مردانگی علی و عظمت فضیلت فاطمه به وجود آمده، نمونه عظمت انسانی و نشان نشانه‎های آشكار بزرگی است.

پس یاد او و ذكر حالات او فقط یاد و ذكر یك مرد بزرگ نیست بلكه یاد و تذكار انسانیت جاویدان است؛ اخبار و تاریخ او تاریخ یك قهرمان فضیلت بشری نیست، بلكه تاریخ قهرمان بی‌مانند است.

ما باید همیشه از حسین یاد كنیم و از او پند بگیریم و او را مصدر الهامات نفسی خود قرار دهیم، زیرا او مصدر الهام الهی است كه انوار آن زمان و مكان را گرفته و هر لحظه در سطوع و درخشندگی، و در آسمان و زمین نفوذ می‌كند، و در حدّ و اندازه‎ای وقوف ندارد؛ زیرا نور خدا محدود و موقوف نیست.[3]

 

عقاد می‎گوید: بنی‌امیه بعد از شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  شصت سال حسین و پدرش‌(علیهما‌السلام) را بر فراز منابر سبّ می‎كردند ولی یك نفر از آنها نتوانست نسبت به مقام ورع و پارسایی و پرهیزكاری و مراعات او از احكام دین جسارتی بنماید و او را به كوچك‌ترین صغیره‎ای كه از آدمی در آشكار یا پنهان ممكن است صادر شود متّهم سازد.

آنها می‎خواستند كه دربارة حسین‌(علیه‌السلام)  غیر از خروج بر حكومتشان چیزی گفته شود یا عیبی بجویند اما زبان خودشان و زبان مزدورانشان را از اینكه بتوانند به حسین‌(علیه‌السلام)  عیبی نسبت بدهند كوتاه دیدند.[4]

و هم او گفته است: كربلا امروز حرمی است كه مسلمانان آن را برای عبرت و یادبود و غیرمسلمین برای مشاهده و تماشا، زیارت می‎كنند ولی حقّ این است كه كربلا باید زیارتگاه هركسی باشد كه برای نوع بشر نصیبی از قدس و فضیلت می‎شناسد؛ زیرا ما هیچ بقعه‎ای از بقاع زمین را نمی‎شناسیم كه نام آن بقعه با فضایل و مناقبی توأم باشد كه آن فضایل و مناقب لازم‌تر از فضایلی باشد كه با اسم كربلا بعد از شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  مقرون گردید.

و در نوع انسان صفاتی عالی‌تر و شریف‌تر از ایمان، فداء و ایثار، بیداری ضمیر، تعظیم حقّ، رعایت تكلیف، خودداری از پستی و ذلت، شجاعت نسبت به مرگ و صفات دیگر از این قبیل، نیست مگر آنكه تمام آن صفات در كربلا بعد از آنكه كاروان حسینی در آنجا نزول كرد تجلی نمود.[5]

سپس می‎گوید: در استقامت اخلاق آن نفوس جلیله، همین كافی است كه: در میان كسانی كه در ركاب حسین‌(علیه‌السلام)  كشته شدند كسی نبود كه نتواند از كشته شدن به كلمه‎ای یا قدمی بپرهیزد و خود را از آن میدان مرگبار نجات دهد

 

مع‌ذلك همه، مرگ در زیر شمشیر و با لب تشنه را در ركاب حسین اختیار كردند و از اینكه كلمه‎ای بگویند یا قدمی بردارند كه سبب نجات آنها از قتل باشد خودداری كردند. برای اینكه آنها جمال اخلاق را بر متاع زندگی دنیا برگزیدند...[6] (عقّاد پس از اینكه شرحی از فضایل اصحاب، و وفا و شجاعت و مناقب آنها ذكر می‎كند می‎گوید):

تمام این مناقب به‌طور اكمل و اعلا در وجود پیشوای بزرگوارشان حسین‌(علیه‌السلام)  جمع بود كه هركس به اعمال او در كربلا نگاه كند گمان می‎كند میان اخلاق شریفه او مسابقه‎ای برقرار شده، پس نمی‎توان دانست حسین در شجاعتش شجاع‌تر یا در صبرش شكیباتر یا در كرمش كریم‌تر یا در ایمان و غیرتش بر حقّ بیشتر بود.[7]

بااینكه وصف عظمت‌های وجود حسین‌(علیه‌السلام)  از عهده ما خارج است و نباید توقع داشت كسی بتواند آن‌همه عظمت را تشریح و توصیف نماید؛ بااین‌حال برخی از نواحی كمال اخلاقی و علمی حسین‌(علیه‌السلام)  را جداگانه به‌طور اختصار یاد می‎كنیم تا معلوم شود آن وجودی كه مظهر كامل عظمت، استقامت، و صبر و فداكاری در راه حقّ شد، صاحب تمام عظمت‌های انسانی و مركز همه بزرگواری‌ها بود:

 

[1]. ابن‌طاووس، اللهوف، 57؛ همو، فلاح‌السائل، ص269؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج4، ص100؛ ابن‌دمشقی، جواهر‌المطالب، ج2، ص275.

[2]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص102.

[3]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص104 ـ 106.

[4]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص206 ـ 207.

[5]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص222.

[6]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص223.

[7]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص226. (نقل به معنا و مضمون).

نويسنده: