سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

4ـ ادب و عاطفه امام‌حسین‌(علیه‌السلام)

حسین‌(علیه‌السلام)  در آداب اجتماعی و حسن معاشرت با دور و نزدیك بلندپایه و بی‎نظیر بود. عفو و گذشت از خصال آن حضرت بود.

جمال‌الدین محمد زرندی حنفی مدنی روایت كرده از علی بن حسین زین‌العابدین از پدرش حسین‌(علیهما‌السلام) که گفت: شنیدم می‎فرمود: اگر مردی به من دشنام دهد در این گوش و به گوش راستش اشاره فرمود و عذر بیاورد در گوش دیگرم عذر او را می‎پذیرم برای اینكه امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام)  حدیث كرد مرا كه شنید، جدّم پیغمبر‌(ص)  فرمود:

«لَا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُحِقٍّ أَو مُبْطِلٍ»؛[1]

«وارد حوض (كوثر) نمی‎شود كسی كه عذر را نپذیرد، خواه عذرآور حقّ بگوید یا باطل».

حسین‌(علیه‌السلام)  با فرزندان و بانوان و با كسان و اهل‌بیت خود در نهایت ادب، محبّت، رحمت، مهربانی و انس و مودّت زندگی می‌کرد.

 

ابن‌قتیبه روایت كرده: مردی خدمت حضرت امام‌حسن‌(علیه‌السلام)  آمد، و از آن حضرت درخواست چیزی كرد. حضرت فرمود: «سؤال شایسته نیست مگر برای وام سنگین یا فقر خواركننده یا دیه و تاوانی كه ادانكردن آن سبب رسوایی شود». عرض كرد: نیامدم به خدمت شما مگر برای یكی از آنها. حضرت فرمان داد صد دینار به او دادند.

سپس آن مرد خدمت حسین‌(علیه‌السلام)  رفت و از آن حضرت نیز سؤال كرد، حسین‌(علیه‌السلام)  هم همان سخن برادرش را به او فرمود و همان پاسخ را شنید، سپس پرسید، برادرم به تو چقدر داد؟ عرض كرد. صد دینار. حسین‌(علیه‌السلام)  نودونه دینار به او عطا كرد؛ زیرا نخواست با برادرش برابری كرده باشد.[2]

یاقوت مستعصمی از انس روایت كرده كه گفت: در خدمت حسین‌(علیه‌السلام)  بودم، كنیزكی دسته‌گلی برای آن حضرت آورد، حسین‌(علیه‌السلام)  فرمود:

«أَنْتِ حُرّةٌ لِوَجْهِ اللهِ تَعَالَی»؛

«تو برای خدا آزادی».

گفتم: كنیزكی یك دسته‌گل برایت آورده او را آزاد می‎كنی؟ فرمود: این‌چنین خدا به ما ادب آموخته است كه فرمود:

﴿وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْرُدُّوهَا﴾[3]

و نیكوتر از این دسته‌گل آزادساختن او بود.[4]

عقّاد بعد از آنكه این شعر را از آن حضرت نقل كرده است:

لَعَمْرُكَ إِنَّنِی لأَحَبُّ دَاراً
اُحِبُّهُمَا وَأَبْذُلُ جُلَّ مَالِی
 

 

تَكُونُ بِهَا سَكَیْنَةُ وَالرُّبَابُ
وَلَیْسَ لِعَاتِبٍ عِنْدِی عِتَابُ
 

 

«به جان تو سوگند! آن خانه‎ای را كه سكینه و رباب در آن باشند دوست دارم. آن دو را دوست دارم و بیشتر مالم را نثار آنان می‎كنم و كسی نمی‎تواند مرا بر این دوستی ملامت كند».

می‎گوید: حسین‌(علیه‌السلام)  از آن كسان بود كه به فرزندان خود محكم‎ترین علائق مهر و محبّت را دارا هستند، و عواطف آنها نسبت به همسرانشان بهترین و نیرومندترین عواطف است.

سپس می‎گوید: از وفای همسرانش بعد از شهادت آن حضرت این است كه: رباب (همان بانویی كه نامش در این دو شعر برده شده) ازطرف رجال و بزرگان قریش خواستگاری شد، نپذیرفت، و گفت:

مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَماً بَعْدَ رَسُولِ اللهِ؛

پس از این شرافت و افتخار بزرگ كه پدر شوهری چون رسول خدا یافتم، كسی را به پدر شوهری انتخاب نمی‎كنم.

و تا یك سال در زیر سقفی منزل نكرد، و تا وفات كرد گریه و اندوه او كم نشد.

 

[1]. زرندی، نظم دررالسمطین، ص209.

[2]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص152.

[3]. نساء، 86. «هرگاه كسی شما را ستایش كند، شما نیز باید در مقابل به ستایشی بهتر از آن، یا مانند آن، پاسخ دهید».

[4]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص159؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص145.

نويسنده: