سكوت حضرت علی(علیهالسلام) در مقابل اهانت به حضرت زهرا(علیهاالسلام)
س. شیعه میگویند: فاطمه پاره تن محمد در زمان خلافت ابوبکر مورد اهانت قرار گرفته است و پهلوی او را شکستند و خواستند خانهاش را آتش بزنند و او را زدند که بر اثر آن فرزندی که در شکمش بود به نام محسن را سقط کرد. سؤال این است که علی کجا بود و چرا حق فاطمه را نگرفت درصورتیکه او شجاع و دلیر بود؟
ج. شیعه میگویند: حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، وضعی را که پیش آوردند و خلیفه منصوص پیغمبر(ص) را کنار گذاشتند، محکوم میکرد. او معترض به آن سلطه خودخواهانه و فاقد اصالت شرعی بود که وانمود میكردند رحلت پیغمبر(ص) و خلأ وجودی آن حضرت پیشبینی نشده است. از این آیه: (وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ)[1] استفاده میشود که بازگشت به عقب نیست و آیه (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ)،[2] اعلام اکمال دین و اتمام نعمت است. آیا با رهاکردن مردم و مهملگذاشتن امر مدیریّت و رهبری جامعه - که از مهمترین امور است - اکمال دین تصوّر دارد؟
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) این پیام را داشت و عمل به وصیّت پدرش را میخواست و مردم و ابوبکر و عمر را در مسجد مدینه به محاکمه کشید و آنها را محکوم کرد و حق را آشکار نمود و موضعی داشت که تاکنون خط بطلان بر آن وضعی که جلو آوردند، میباشد.
او نمیتوانست اهانت به پدرش را بپذیرد که سفارشها و تأکیدات او را ضایع نمایند.
آنها میخواستند بهزور از علی(علیهالسلام) بیعت بگیرند تا صدای مخالفان از بنیهاشم و دیگران خاموش گردد.
درِ خانه علی(علیهالسلام) آمدند. در این حدّ که همه اتفاق دارند درِ خانه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) آمدند و تهدید به سوزاندن خانه نمودند و وقتی به آن مرد گفتند كه در این خانه، فاطمه و حسنین(علیهمالسلام) میباشند و آنها میسوزند، او گفت: «وَ إِنْ ...»[3] یعنی همه را میسوزانم.
آنها این تصمیم را داشتند. علی(علیهالسلام) در همان حد که حق ظاهر شود با شمشیر از خانه بیرون نیامد و اعلام جنگ نکرد، چون اصل اسلام را در خطر میدید. درواقع، فاطمه(علیهاالسلام) از علی(علیهالسلام) حمایت کرد و علی(علیهالسلام) از این اهانتی که به فاطمه(علیهاالسلام) شد و مورد ضرب و آزار واقع شد که محسنش سقط گردید، با ضرب شمشیر و جنگ جواب نداد، بلكه صبر کرد و فرمود:
این وقایع، همه شما را محکوم میکند. شاعر شما شاعر نیل این تهدید عمر را مایه مدح او قرار داده است.[5]
در آن غوغائی که برپا کردند و آن جوّ ملتهب که پیش آوردند بیشتر از آنهم اگر بگویند بعید نیست.
بنیهاشم و جمعی از سران اصحاب بیعت نکرده بودند و خاموشکردن صدای مخالفت آنها درحالیکه دختر پیغمبر - که در حقش «فاطِمَة بَضْعَة مِنّی»[6] فرموده بود و عنوان «سَیِّدَةُ نِساءِ العَالَمِینَ»[7] و «سَیِّدَةُ نِساء أهْلِ الجنَّةِ»[8] داشت - آنها را تأیید میکرد، کار آسانی نبود و خاموش کردن صدای اعتراض فاطمه(علیهاالسلام) را بدون آن هجوم و آن ضرب و ظلم قنفذ به امر آن مرد ممکن نبود.
جوّ، جوّ کودتا و زور و ارعابی بود که از فرصت ارتحال رسول خدا(ص) بهره گرفتند، مردم به مصیبتی عظیم گرفتار شده بودند كه نقل میکنند برخی بیمار، برخی مبهوت و برخی گنگ و لال شده بودند.
بههرحال در این موضوع بهتر این است که سخن کوتاه شود تا سنّیهای منصف، خودشان با مطالعه تاریخ و درک جوانب و اطراف و جوّ آن روز، حق را بفهمند.
مطلب، فاش و آشکار است، حتی در مثل کتاب النهایه ابناثیر - بااینکه سنّی است و کتابش لغت است - به مناسبت از اشاره به این مصائب پس از رحلت رسول الله(ص) نتوانسته خودداری کند. او در لغت «هنبث» این دو شعر را از حضرت زهرا(علیهاالسلام) استشهاد میآورد که اجمالی از آن غوغا و آن هتکحرمتها است که هرکس و هر شخص آگاهی، همه چیز را از آن میفهمد و شدت ناراحتی حضرت زهرا(علیهاالسلام) و رنج، غم و اعتراض او را به آنچه واقع شد نشان میدهد. آنجا كه خطاب به پدر بزرگوارش میفرماید:
«قَدْ کَـانَ بَعدَکَ أنْباء وَهَنْبَثَة |
|
لَوْ کُنْت شاهدَها لم یکثُر الخُطَب |
سپس میگوید: «الهَنْبَثَةُ وَاحِدَةُ الهنابِث وهِیَ الأمُورُ الشّدادُ المخْتَلفة»[10] و در جایی دیگر از كتابش در لغت «لمة» آورده است كه: «إنّها خَرَجَت فی لمة مِن نِسائها تَتَوطأ ذیلها إلى أبیبکر فَعاتَبَتْه».[11]
[1]. آل عمران، 144؛ «محمد| فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا كشته شود، شما به عقب برمىگردید؟».
[2]. مائده، 3؛ «امروز، دین شما را كامل كردم».
[3]. اشاره به روایت: «إنَّ أبابكر تَفَقَّد قَوماً تَخَلَّفوا عَن بَیْعَته عِندَ عَلیّ كَرَّم اللهُ وَجهَه، فَبَعَثَ إلیهِم عُمَر، فَجاءَ فَناداهُم وَهُم فی دارِ عَلیّ، فأبوا أن یَخْرُجُوا، فَدعا بِالحَطَبِ وَقَال: والّذی نَفْس عُمر بِیَده لَتَخْرُجَنَّ أو لأحْرِقنَّها عَلى مَن فِیها، فَقیل له: یا أبا حفص، إنَّ فیها فاطمةَ؟ فَقال: وَ إنْ ...»؛ «ابوبکر سراغ گروهی را گرفت که از بیعت او سرباز زده بودند و در نزد علی× بهسر میبردند، عمر را به سوی آنها فرستاد، او پیش آنها آمد و آنها را صدا زد آنها در خانه علی× بودند از بیرون آمدن خودداری کردند، عمر هیزم خواست و گفت: سوگند به خدایی که جان عمردر دست اوست یا باید بیرون بیایند و یا این خانه را با ساکنانش به آتش میکشم، به او گفتند: ای اباحفص در این خانه فاطمه است، در جواب گفت: اگرچه فاطمه باشد...» ابنقتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ج1، ص19.
[4]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص151؛ «پس صبر کردم درحالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود».
[5]. شاعر نیل، محمد حافظ ابراهیم است كه در دیوان شعرش ج1، ص82 در قصیدهای میگوید:
وَ قَوْلَــة لِـعَلیّ قَالَــها عُـــمَر |
|
أکْرِمْ بِسَــامِعِهَــا أعظِمْ بِمُلقیـها |
سخنی که عمر به علی گفت چقدر شنونده بزرگوار، و گوینده بزرگ است: اگر بیعت نکنی خانهات را میسوزانم و چیزی باقی نمیگذارم هرچند که دختر پیامبر دراین خانه است جز ابوحفص کسی این سخن را نگفت پیش دلیر و جنگجوی عدنان و حامی و پاسدارنده آن این سخن را گفت.
[6]. بخاری، صحیح، ج4، ص210.
[7]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص156؛ جوینی، فرائدالسمطین، ج2، ص35.
[8]. بخاری، صحیح، ج4، ص209، 219.
[9].ابناثیر، النهایه، ج5، ص277 - 288؛ «بعد از تو خبرها و مصیبتها اتفاق افتاد، اگر تو شاهد آن مصیبتها بودی برای ما زیاد سنگین نمیشد. ما تو را از دست دادیم آنگونه که زمین باران را از دست بدهد، قوم تو خدشهدار شدند، آنها را ببین و ازنظر دور ندار».
[10]. هنبثة، مفرد هنابث به معنای کارهای سخت گوناگون است.
[11]. ابناثیر، النهایه، ج4، ص273؛ «او (حضرت زهرا÷) در میان جمعی از زنان بیرون آمد درحالیکه دامن لباسش به زمین کشیده میشد تا به سوی ابوبکر آمد پس او را عتاب و نکوهش کرد».