دیدگاه سلمان، عمّار و مالک اشتر نسبت به خلفا
س. بهاتّفاق همه ثابت است که سلمان فارسى در زمان خلافت عمر، فرماندار مدائن و عمّار، فرماندار کوفه بوده است. شیعه مىگویند كه این دو نفر از شیعیان على بودهاند. پس اگر از دیدگاه آنها عمر مرتدّ بود، چرا آنها در زمان او پُست فرماندارى را قبول کردند و مالک اشتر هم مىگوید: إنّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعالى بَعَثَ فیكُمْ رَسُولَه مُحَمَّداً بشیراً ونذیراً ... ثُمَّ اسْتَخْلَفَ عَلَى النَّاسِ أبابَكْر فَسارَ بِسیرَتِهِ واسْتَنَّ بِسُنَّتِه، وَاسْتخْلَفَ أبوبكر عُمَر فاسْتَنَّ بِمِثل تِلْكَ السُّنَّة؛ ابوبکر خلیفه پیامبر شد و او به شیوه پیامبر رفتار کرد و بعد از ابوبکر، عمر به خلافت رسید و او نیز به شیوه ابوبکر رفتار کرد. چگونه است كه مالک اشتر ابوبکر و عمر را مىستاید؟
ج. سیره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ، سیرهای الهی و صددرصد در راستای حفظ مصالح اسلام و مسلمین بود. این اشخاص هم به همان سیره مولا و امام خود عمل میکردند و با حضور خود در این مواضع و جوامع، اسلام را یاری مینمودند.
عمر، ابوبکر، عمرو و زید نزد آنها مطرح نبود. برای آنها، اسلام، قرآن، جهاد و دفع کفّار مطرح بود. درعینحال آنها برای فرمانداری این شهرها از امام(علیهالسلام) هم مأذون بودند.
در ارتباط با این مسائل، فهم و رشد دینی و شعور سیاسی لازم است نه این موضعگیریهای جاهلانه و تفرقهانگیز!
در مورد قول مالک اشتر، این جمله دوپهلو است. ضمیر «بِسیرَتِهِ» راجع به سیره خود ابوبکر است نه سیره پیامبر(ص) که عمر هم به قول و سیره او عمل کرد؛ سیرهای که در شورا به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) عرضه شد و امیرالمؤمنین که نفس پیامبر(ص) بود،[1] از قبول آن امتناع ورزید.
[1]. آل عمران، 61؛ فرات کوفی، تفسیر، ص86؛ طبرسی، مجمعالبیان، ج2، ص764؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج8، ص86؛ حویزی، نورالثقلین، ج1، ص348 – 349.